زماني يكي از رهبران انقلاب اكتبر 1917 روسيه شوروي گفته بود:" هر كارگر ميتواند در دو يا سه روز وزير بودن را بياموزد و نيازي به هيچ تخصص ويژهاي ندارد. حتي آن كارگران نياز ندارند كه اصول فني كار وزارت را بدانند. آينده خودش خواهد گفت كه چگونه در آينده فكر كنند. هدف ما از ميان بردن تمامي ناپاكيها و فساد هاست.»
سالهاست كه حوزه مديريت كلان ايران بدون اقتباس مستقيم از اين گفته، تقريبا به همين شيوه اداره ميشود.
همهساله افرادي با كمترين تجربه و تخصص وارد مدرسه عالي و دانشگاه مديريت كلان و اجرايي ايران ميشوند. آنها انواع تئوريها و فرمولهاي موردنظر خود را در پهنه آزمايشگاه يك ميليون و 600 هزار كيلومتر مربعي ايران به محك آزمون و خطا ميگذارند و با كولهباري از تجربههاي شكست خورده پي در پي و توفيقهاي كمتر، از اين مدرسه عالي فارغالتحصيل ميشوند و سرانجام به اين نقطه ميرسند كه براي اداره يك كشور بايد حداقلهايي از اصول علم مديريت، اقتصاد و سياست را دانست . اين كار مانند آن است كه يك دانشجوي خلباني نخستين روز آموزش شغلي خود را با پرواز با يك بوئينگ 747 همراه با 500 مسافر آغاز كند.
دانشجويان اين مدرسه عالي برخلاف ديگر دانشجويان نه تنها كمترين هزينهاي براي گذراندن پروسه طولاني يادگيري، نميپردازند بلكه در تمام اين سالها از موقعيتهاي اجتماعي و مالي مناسبي از جيب ملت ايران برخوردار بودهاند.
پس از گرفتن نشان لياقت و مدرك فارغالتحصيلي، اين دانشآموختگان چندان مورد رضايت نبودهاند. آنها به نتايجي رسيده بودند كه قرار نبود برسند. از همين رو بايد پالايش شوند و براي برگزيدن بهترين مردان از ميان خيل شيفتگان خدمت، آموختههاي آنها بايد بازنگري شود، مواد درسي آنها بايد تغيير كند و نوع نگاه و زاويه ديدشان به جهان بايد متحول شود و آموزگاران آنها بايد نو شوند و باز هم روز از نو و روزي از نو.
براي اندكي از آنها يكي دو سال آموزش در اين مدرسه عالي كفايت كرد و براي بسياري ديگر لازم بود اين دوره آنچنان تمديد شود تا سرانجام بياموزند، آموختههايي را كه ديگران سالها بود، آموخته بودند.
با فرا رسيدن دولت نهم ، بازنگريها آغاز شد. كارشناسان ردههاي مياني الهامبخش تمام ناكاميها شناخته شدند. آنها در طول دوره آموزش و در آزمايشگاه ايران، چيزهايي را به مديران القا كردند، كه نبايد ميكردند.
حالا ديگر گوشي براي شنيدن اندرزهاي آن كارشناسان نيست و اصولا مجالي براي عرضاندام آنها وجود ندارد .
با اين همه، اما معلوم نيست چرا به گفته رييسجمهوري، احمدينژاد در دولتي كه بيش از همه دولتهاي گذشته كار ميكند، همچنان كارها پيش نميرود و در جا ميزنيم.
هرچه دستور به برقراري عدالت و كاهش قيمتها و مبارزه با فساد داده ميشود، نه عدالتي رخ مينمايد و نه ارزاني فرا ميرسد. روزبهروز بر دايره عمل فساد هم افزوده ميشود.
از ميان اين مردان، آنهايي كه درسهاي روزگار را ميپذيرند و ميآموزند، بايد كنار گذاشته شوند.
ساكنان جديد مدرسه عالي مديريت كلان و آزمايشگاه بزرگ ايران، ميخواهند تئوريهاي جديدي را با مباني علمي جديدي، اختراع كنند. آنها براي رسيدن به خواستههايشان انقلاب مداوم در حوزه مديريت و پالايش مردان را به آزمايشگاه ايران ارايه دادهاند. انقلاب مداومي كه بر وخامت اوضاع ميافزايد، اما حداقل براي گذران امروز كافي است.