|
چالش برسر جهتگيري اقتصادي جمهوري اسلامي و سازمان برنامهريزيسه شنبه4 دی 1386 در يكي از روزهاي آخرين ماه بهار سال پنجاه و نه، وقتي كه كارشناسان و كارمندان سازمان برنامه و بودجهي وقت وارد محوطهي سازمان در ضلع شمال غربي ميدان بهارستان شدند، با درهاي بسته مواجه شدند و تنها كلامي را كه از نگهبانان شنيدند، اين بود كه "برويد! با شما تماس خواهند گرفت." ..." برخي بسيار نگران بودند و عدهاي بياعتنا. بعضيها هرگز برنگشتند و تعدادي هم خانهنشين شدند..." "سازمان برنامه"ي مكتبي و متعهد با پيروزي انقلاب در سال 57، شرايطي فراهم شد تا انقلابيون جديد بهدنبال ريشهيابي مسايل و مشكلاتي باشند كه نميخواستند آنها را در جامعهي ايران ببينند. با اينهمه بهنظر ميرسد نوع مواجهي آنها با سازمان برنامه و ديدگاهي كه نسبت به آن داشتند بيشتر خصمانه بود تا كارشناسي؛ اين سازمان در سال 1327 بهوجود آمده بود و بسياري از كارشناسان دانشگاه آمريكايي هاروارد هم در راهاندازي و برنامهريزيهايي كه بعدها انجام داد، نقش اساسي داشتند، و براي انقلابيون سال 57 همين نكته كافي بود كه آنها را مضر به حال كشور بدانند. اگر هم لازم شد تا انقلاب از تخصص چنين سازماني استفاده كند؛ آنها بايد نيروهايي متعهد و انقلابي باشند. روايت محمدعلي نجفي در اينباره شنيدني است: زماني كه آقاي موسيخيّر رييسسازمان برنامه و بودجه شدند - سال 59 و پس از اينكه مهندس عزتالله سحابي از رياست سازمان برنامه كنار رفتند - به تقليد از آقاي دوزدوزاني كه در آن زمان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بود، سازمان برنامه را تعطيل كردند. دوزدوزاني معتقد بود كه كاركنان وزارتخانهاش صلاحيت انقلابي و اسلامي ندارند و در نظر داشت با تعطيل كردن آن وزارتخانه و پاكسازي كاركنان آن افرادي را كه داراي صلاحيت هستند انتخاب كنند... آقاي خير هم به تقليد از ايشان و بهعنوان يك حركت انقلابي، سازمان برنامه را تعطيل كرد. فكر ميكنم كه اگر الان از كارشناسان سازمان برنامه، كه قبل و بعد از انقلاب در اين سازمان خدمت كردهاند سؤال شود، تلخترين خاطرهي آنها مربوط به آن روزهايي است كه سازمان برنامه تعطيل شده بود و هيچ افق روشني در برابر سازمان برنامه وجود نداشت. (اقتصاد سياسي جمهوري اسلامي، صفحهي 364، چاپ دوم گام نو) اما اينكه بايد سازمان برنامه، يك سازمان انقلابي و متعهد متناسب با دوران جديد باشد، تنها بهانه براي تعطيلي آن محسوب نميشد. واقعيت اين است كه نگاه دولتمردان جديد پس از انقلاب 57 به سازمان برنامه يك نگاه كموبيش بدبينانه بود و اين نگاه منفي بود كه موجب شد برخي از كارشناسان خوب از سازمان بروند و يا اگر هم ماندند منفعل شوند. محمدعلي نجفي كه زماني رييس سازمان برنامه و بودجه بود، دليل اين نگاه را اينگونه بيان ميكند: "آنها هرچه را كه مربوط به رژيم گذشته بود منفي ميدانستند كه بيشتر در اثر بدبيني به رژيم گذشته بود... اين نگاه منفي نسبت به رژيم قبل بود، نه اينكه سازمان برنامه اشكالي دارد ... فرض اين بود كه چون اين سازمان با كمك آمريكاييها شكل گرفته، بنابراين نميتوان در انقلاب اسلامي آنطور كه بايد از آن استفاده كرد." تلاش براي رسيدن به يك زبان مشترك با اين شكست نخست كارشناسان سازمان برنامه، براي به كرسي نشاندن نظرهاي علمي و تخصصي خود بايد يا ميدان را خالي ميكردند و يا از راه ديگري وارد ميشدند؛ اين كارشناسان راه دوم را برگزيدند| پس از آن بود كه سازمان برنامه تصميم گرفت نوعي ديگر از رابطه را با مجلس در دستور كار قرار دهد. براي همين بود كه رياست سازمان، پنج نفر را براي چانهزني مداوم با نمايندگان مجلس برگزيد تا مجلس و سازمان را به يك درك مشترك از اقتصاد برنامهريزي برساند. اين پنج نفر هفتهاي 34 ساعت با كميسيوني منتخب از نمايندگان مجلس براي مدت دو سال گفتوگو كردند. مردوخي كه خود يكي از آن پنج نفر بود، آن دو سال گفتوگو و تلاش را بسيار حايز اهميت ميداند: "دو سال طول كشيد تا زبان مشتركي بين كارشناسان و نمايندگان مجلس دربارهي مفاهيم اقتصادي ايجاد شود. اگرچه اين گفتوگوها زمانبر بود، اما به كمك اين تلاشها بود كه پس از آن در سال 67 برنامهي اول با تفاهم بين مجلس و دولت به تصويب رسيد. و باز از نو با تفاهم بهوجود آمده بين كارشناسان اقتصادي در دولت و مجلس و حتي بين گروههاي سياسي و جناحهاي مختلفي كه هر از چندگاهي در جمهوري اسلامي حضور پيدا ميكردند، اين اميدواري بهوجود آمد كه موقعيت كارشناسان اقتصادي، بهويژه سازمان برنامه در تصميمگيريهاي اقتصادي خصوصاً در سطح كلان تثبيت شده است. اما اين تفاهم و رسيدن به يك زبان و درك مشترك، خود سرآغاز يك مبارزهي ديگر شد. در حقيقت اگر تا پيش از آن، چالش بر سر اثبات جايگاه كارشناسان و برنامهريزي در سطوح كلان تصميمگيري و تصميمسازي بود، حالا مبارزه و چالش به اين مرحله رسيده بود كه كارشناس كيست و چه وظيفهاي در مقابل تصميمگيران نهايي و ارشد كشور دارد و اين كارشناس بايد رو به كدام سمت و سو داشته باشد. سال 67 و سالهاي پس از آن شرايط بهگونهاي بود كه ديگر به راحتي امكان طرد برنامهريزي و كارشناسان وجود نداشت. در اينجا بود كه بهانهها به اين سو رفت كه اين كارشناسان در برنامهريزيهاي خود از صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني كمك گرفتهاند و نگاه اقتصادي آنها سرمايهداري است، در حاليكه بايد عدالت محور باشد. مردوخي اين اتهام را كه كارشناسان سازمان برنامه تحت تأثير برنامهها و نسخههاي بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول هستند، يك توهين ميداند و ميگويد: "اين اظهارنظر غيرمنصفانه است. نمايندگان و كارشناسان بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول هر از چندگاهي به ايران ميآمدند، كما اينكه الان هم ميآيند. البته بيشتر از طرف صندوق بينالمللي پول، آن هم به اين دليل كه كشورهاي عضو، الزام قانوني در پذيرش نمايندگان آن و ارايهي گزارش دارند... اما اينكه به ما دستور ميدادند، براي ما توهينآميز است. ما پشت همان ميزهايي درس خواندهايم كه اقتصاددانان بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول درس خواندهاند. اگر چيزي باطل است، آن هم علم ما است. اگر مشكل علم است كه هيچ فرقي نميكند من آن را در سازمان برنامهي ايران بهكار بگيرم و يا در بانك جهاني بنشينم و به كشور سودان بروم تا آن را اجرا كنم... در جعبه ابزار هر اقتصاد خواندهاي، اقتصاد آزاد، تعديل اقتصادي، گشايش بازارها و آزادسازي اقتصادي وجود دارد. مگر اينكه لازم باشد يك جعبه ابزار اقتصادي جديد را باز تعريف كنيم كه در آن، چنين چيزهايي نباشد. كه البته من آن را سراغ ندارم." هرچه بود اين اتهام هنوز هم هر از چندگاهي تكرار ميشود و گروهاي با نفوذ سياسي و اقتصادي تا آنجاييكه ميتوانند، مانع اجراي برنامههايي ميشوند كه توسط اين كارشناسان تهيه و تدوين و بهوسيلهي دولت و مجلس نشينان هم تصويب شده است. در برنامهي اول قرار بود كه توجه ويژهاي به كالاهاي سرمايهاي و واسطهاي شود، اما با رويكار آمدن دولت جديد به رياست هاشمي رفسنجاني برنامهي اول كه از سال 68 به اجرا گذاشته شد، با تغيير جهت به سمت كالاهاي مصرفي، نخستين نشانههاي بيتوجهي به نتايج مطالعاتي كارشناسان را از خود بروز داد. اين در حالي بود كه هاشمي رفسنجاني پيش از آن در جايگاه رييس مجلس، آن برنامه و اولويتهاي كارشناسي آن را از نزديك ديده بود و مجلس تحت رياست او به آن برنامه راي مثبت داده بود. با تشخيص دولت جديد در سال 68 و ابتداي سال 69 براي اينكه به نيازهاي مصرفي مردم كه در دوران جنگ هشت ساله بي پاسخ گذاشته شده بود، جواب داده شود و به مردم فشار وارد نشود، جهتگيريها برخلاف نظر برنامهي اول به سمت كالاهاي مصرفي رفت. مردوخي تأكيد ميكند: "ما در سازمان برنامه به اين روندها عادت كردهايم. خودمان را جاي تصويب كنندهها نميگذاريم و زياد هم شكوه نميكنيم كه چرا خواستههاي ما رعايت نشده است. نظرات ما كارشناسي است." يكي از مهمترين موضوعاتي هم كه در برنامهي سوم لاينحل باقي ماند و بهرغم اينكه در برنامهي سوم به آن اشاره شده بود، توجهي به آن نشد، بحث هدفمند كردن يارانهها است كه بنا به ملاحظات سياسي، دولت آقاي خاتمي قادر به اجراي آن نشد. ذكر سخنان حسن سبحاني يكي از ايدئولوگهاي اقتصادي دولت جديد كه بهنظر ميرسد نسبت به برنامهريزيهاي گذشته انتقاد جدي دارد، براي شناخت چالش جديد جناحهاي سياسي جمهوري اسلامي برسر برنامهريزي اهميت بهسزايي دارد. این مقاله پیش از این در ماهنامه نامه منتشرشده است |