زنان توربانپوش و ژنرال‌های خشمگین ،یادداشت های سفر به ترکیه

{{ {{{ روزنامه سرمایه ابان۱۳۸۶

بهمن احمدی امویی}}} }}

سواحل تنگهء بسفر که استانبول را به دو بخش غربی و شرقی تقسیم می‌کند، در چند سال اخیر از رونق بسیار خوبی برخوردار شده است.

گران‌ترین خانه‌های ویلایی استانبول و یا حتی ترکیه را می‌توان در دو طرف این‌تنگه دید. خانه‌‌هایی که به قول مترجم ترک گروه تا ۲۰ میلیارد تومان ایران هم خرید و فروش می‌شود. صاحبان صنایع ترکیه و مدیران ارشد بخش خصوصی این کشور عمده صاحبان این خانه‌ها هستند.همین رونق و چشم‌انداز زیبایی که دریای مرمره و سیاه دارد، جهانگردان بسیاری را به آن‌جا کشانده است. رستوران‌ها تا نیمه‌های شب به مسافــــران و جهانگــــردان سرویس می‌دهند.

نسیم خنکی از دریا که بوی ماهی تازه را با خود دارد، صورت را نوازش می‌دهد. روی سقف یک رستوران سه طبقهء مشرف به ســـاحل نشسته‌ایم. روبه‌رو و در کنار ساحل، یک سینمای روباز تابستانی تعداد بسیار زیادی را روی صندلی‌ها نشانده است.

در هیاهوی صدای بسیار بلند فیلم که توسط چند بلندگو تمام فضای ســــاحل و رستوران‌های اطراف را پر کرده است، سروصدا و هیاهوی تعداد زیادی جوان بلند می‌شود.در پس آن هیاهو، آسمان تنگهء بسفر پر از فشفشه می‌شود.دسته‌ای از جوانان منطقه که یکی از آن‌ها به خدمت نظام وظیفه و سربازی فراخوانده شد، هلهله و شادی می‌کنند.با صدای بلند اسم او را فریاد می‌زنند و از این‌که یکی از دوستانشان به سربازی می‌رود خوشحال‌اند. اتومبیل‌های زیادی بوق‌زنان از میان خیابان‌ها و کوچه‌ها رد می‌شوند و جوانانی که از پنجره‌های این اتومبیل‌ها خود را آویزان کرده‌اند، با سوت و فریاد و پرتاب فشفشه این اتفاق را جشن می‌گیرند.مردم و جهانگردان هم با تماشا عکس می‌گیرند و با آن‌ها شادی می‌کنند.

نیروهای نظامی و پلیس در جامعهء ترکیه جایگاه ویژه‌ای دارند. بخشی از این جایگاه به سابقهء تاریخی صدسال اخیر این کشور برمی‌گردد و بخش دیگر نیز به روحیه ملی‌گرایی ‌مردم‌ترکیه‌، روحیه‌ای که گاه افراطی می‌شود.هیچ‌کس حاضر نیست کوچک‌ترین تردیدی نسبت به رفتار نیروهای نظامی و ارتش از خود نشان ‌دهد; یا به آن رفتارها اعتقاد دارند یا می‌ترسند.

از این بالاتر مردم‌ترکیه برای آتاتورک یا همان «مصطفی کمال‌پاشا» احترام ویژه‌ای قایل هستند. شخصیتی که ترکیهء نوین را بنا نهاده و گاه در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی او را با «اورهان» قاضی بنیان‌گذار سلسلهء عثمانی هم‌ردیف می‌دانند.وقتی از آتاتورک صحبت می‌شود به عقیدهء بسیاری از مردم، او هرگز اشتباهی مرتکب نشده و هر کاری کرده درست بوده است. برای همین بخشی‌از مردم،به رفتار سال‌های اخیر حزب عدالت و توسعه یا اسلام‌گراهایی که قدرت را تا حدودی در ترکیه در دست گرفته‌اند، با دیدهء شک و تردید ‌می‌نگرند، نگاهی که بر این باور است، شاید در پس رفتار اسلامگراها حرکتی نهفته باشد که اصول و بنیان‌های دولت لائیکی را که آتاتورک بنا نهاد، به چالش بکشاند.

عکس‌ها و مجسمه‌های آتاتورک در همه جای ترکیه دیده می‌شود. از روی اسکناس‌های رایج گرفته تا نام فرودگاه، جاده و خیابان، در مقابل در ورودی بسیاری از شرکت‌ها و ساختمان‌های دولتی و خصوصی و بسیاری از رستوران‌ها در کنار عکس یکی از بزرگان بکتاشیه در آناتولی مرکزی و بسیاری جاهای دیگر.دولت عثمانی در پایان جنگ جهان اول از هم پاشیده و شیرازهء کشور از دست حکومت مرکزی خارج شده بود.مصطفی کمال پاشا با فرمانی که از آخرین امپراتور عثمانی داشت، بسیاری از ترک‌های ناامید و خسته از جنگ را در اطراف خود جمع کرد، ارتش را دوباره سازمان‌دهی کرد و سرانجام در ۲۹ اوت ۱۹۲۲، به قول خودشان، یونانی‌ها را به دریا ریختند و آخرین اشغالگران ترکیه از این کشور رفتند. او یک سال بعد به حکومت امپراتوری عثمانی پایان داد و جمهوری را اعلام کرد.۱۲ سال رییس‌جمهوری ترکیه بود و به قول یکی از ترک‌هایی که در رستورانی در تنگهء بسفر با من و همسفرانم صحبت می‌کرد، اگر ۱۰ سال دیگر زنده می‌ماند، اقتصاد ترکیه مثل فرانسه و آلمان می‌شد و حالا به اقتصاد آمریکا رسیده بود.یادم آمد که در ایران ما هم از این حرف‌ها زده می‌شود که اگر چنین و چنان شده بود، ایران حالا ژاپن و کرهء جنوبی بود.

یکی دو روز مانده بود که «عبدالله گل» توسط مجلس به عنوان رییس‌جمهوری ترکیه انتخاب شود و بحث در این زمینه داغ بود.اسرا ، باستان‌شناس زن ۲۸ ساله، در شهر «افس» در این باره گفت: «ترکیه یک کشور دموکراتیک است و لائیک، بنابراین اسلامگراها باید مواظب باشند تا بنیان‌های دولت لائیک ترکیه را تضعیف نکنند.»

وقتی از او می‌پرسم این بنیان‌ها چه هستند; او به توربان یا روسری اشاره می‌کند: «زن عبدالله گل توربان بر سر دارد و این یعنی استفادهء سیاسی از یک گرایش مذهبی که خلاف اصول لائیک ترکیه است. نباید از آن به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده شود.»

به این باستان‌شناس می‌گویم: «اما در مدتی که اسلام‌گراها بر سر کار بوده‌اند، هم اوضاع اقتصادی بهتر شده و هم رابطهء ترکیه با اتحادیهء اروپا و هم آزادی‌های سیاسی و اجتماعی شرایط بهتری دارند.» او در پاسخ می‌گوید: «البته زمان همه چیز را روشن خواهد کرد که آیا اسلام‌گراها از معرفی عبدالله گل به عنوان رییس‌جمهوری برنامه‌ای خاص دارند یا خیر؟ هرچند شرایط اقتصادی هم زیاد خوب نشده است. خصوصی ‌سازی برخلاف میل ما انجام می‌شود و در جریان این خصوصی‌سازی، خارجی‌ها سهام شرکت‌های ترک را خــــریده‌اند.»اســـــراء، دل‌خـــوشـــی از آمریکا و اسراییل ندارد و خیلی دوست داشت که با یک مرد فلسطینی ازدواج کند که نشد.یکی از مدیران هتلی در شهر «نوشهیر» در آناتولی مرکزی هم می‌گوید: «قبل از اردوغان هم همین نگرانی‌ها وجود داشت، اما حالا دیگر آن نگرانی‌ها وجود ندارد، بنابراین باید به اسلامگراها زمان داد.»به گفتهء او، مردم ترکیه را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد; عده‌ای ساکت‌اند، بخشی مخالف اسلامگراها و عده‌ای نیز موافق، اما اگر ارتش وارد عمل شود، آن بخش خاموش هم عکس‌العمل نشان خواهد داد.با این همه آن زن باستان‌شناس در شهر «افس» می‌گوید: «ما مخالف جنگ و درگیری هستیم و ارتش نباید دخالت کند. هرچند اسلام‌گراها هم نباید اصول قانون اساسی این کشور را نادیده بگیرند.»

برخی از ترک‌ها بر این باورند روسای جمهور قبلی آدم‌های مستقلی بودند; اما عبدالله گل در مقابل نخست‌وزیر، اردوغان، حرفی برای گفتن ندارد و ممکن است مجلس اسلامی هر قانونی را تصویب کند، رییس‌جمهوری هم مجبور به تصویب آن شود.از سوی دیگر رییس‌جمهوری، رییس شورای عالی امنیت ملی و فرماندهء کل قوا هم است اما عزل و نصب رییس ارتش ترکیه با نخست وزیر است.

سلسله مراتب قدرت هم در ترکیه به ترتیبی است که محل مناقشه است رییس‌جمهوری، رییس مجلس، نخست‌وزیر و رییس ارتش.

تقریبا همهء ترک‌ها بر این باورند که در پنج سال گذشته حضور زنان محجبه و توربان‌پوش در ترکیه روبه افزایش بوده است. این پنج سال همان مدت زمانی است که اسلامگراها در مجلس و دولت بر سر قدرت بوده‌اند. همین موضوع سبب نگرانی بسیاری از ترک‌ها به ویژه ارتش شده است.ارتش در ترکیه سررشتهء بسیاری از شرکت‌ها و فعالیت‌های اقتصادی را در دست دارد. از این رو به قول برخی روزنامه‌نگاران غربی این گاوهای مقدس (شرکت‌های در اختیار ارتش) نباید مورد تعرض اسلام‌گراها قرار بگیرند. چراکه ممکن است ارتش را وادار به واکنش کند; واکنشی که مورد تایید اتحادیهء اروپا و آمریکا نیست. این هم یکی دیگر از دلا‌یلمخالفت‌ها با اسلامگراهاست. اتحادیهء اروپا و آمریکا بارها از اسلام‌گراها حمایت کرده‌اند و این برای ترک‌های ملی‌گرا چندان رضایت‌بخش نیست.

اتحادیهء اروپا و آمریکا با حمایت از قدرت گرفتن اسلامگراهای میانه‌رو می‌خواهند مانع گسترش اسلام تندرو شوند و در عین حال ترکیه را به عنوان الگویی برای کشورهای اسلامی خاورمیانه معرفی کنند; ترکیبی از دموکراسی، اسلامگرایی و لائیک.

فشارهای ارتش بر اردوغان اسلامگرا به حدی بوده که او مجبور شده بسیاری از وزرایش را از میان آن عده از اسلامگراها انتخاب کند که زنانشان محجبه نیستند. برای همین مخالفین اسلامگراها می‌گفتند اسلامگراها چرا بر عبدالله گل تاکید دارند، آیا به‌خاطر این نیست که او به دنبال چیز دیگری است. آیا بهتر نبود کسی معرفی می‌شد که زنش توربان بر سر نداشته باشد.اما سرانجام عبدالله گل رییس‌جمهوری ترکیه شد. تلویزیون‌ها مراسم جشن برخی و اعتراض عده‌ای دیگر را نشان می‌دادند. ولی در روز ۳۰ اوت که روز ارتش بود، زن عبدالله گل به مراسم دعوت نشد، اقدامی که تا پیش از آن سابقه نداشت. روزنامه‌های ترک هم فردای آن روز تحلیل‌های بسیاری در این مورد چاپ کرده بودند:

– عبدالله گل برای این‌که رییس‌جمهور بماند باید تلاش بسیاری برای دوری از اسلام کند.

– ترکیه وارد دوران جدیدی شده است.

– جمهوری جدید در ترکیه آغاز شده است.

نمایندهء ارتش هم در روز ارتش در خطبه‌ای که خواند به جای استفاده از جملهء «رییس‌جمهور محبوب من» از جملهء «رییس‌جمهور محبوب» استفاده کرد و به این ترتیب اعلام کردند که از نظر ارتش عبدالله گل، رییس‌جمهور ی‌محبوبی نیست.

{{ {{{ ترک‌ها روی گردشگران ایرانی حساب کرده‌اند}}} }}

هواپیمای خط هوایی ترکیه پر از مسافر از تهران به مقصد استانبول به پرواز درآمد. ۹۰ درصد مسافران، ایرانی به نظر می‌رسیدند. مسافران روی صندلی که نشستند، قیافه‌ها و لباس‌هایشان، آن‌چه که در خیابان‌های تهران دیده می‌شود، نبود.

پس از سه ساعت و پشت سرگذاشتن دو هزار کیلومتر، هواپیمای ترک ارتفاع را کم کرد. دور بر تنگهء بسفر و دریای مرمر زد و وقتی دریای سیاه آبی و زلال، سمت چپ هواپیما قرار گرفت، به آرامی روی باند فرودگاه آتاتورک استانبول به زمین نشست.

در مقایسه با هواپیمای ایران ایر، دست‌کم هواپیمای ترکیه‌ای که ما را به استانبول می‌رساند، کیفیت رفاهی کم‌تری داشت. صندلی‌هایی به هم چسبیده با فاصله‌ای بسیار کم‌، سرویس‌دهی نامناسب و از همه بدتر مینی‌باری که مهمانداران بر یک چرخ دستی در میان ردیف صندلی‌ها و مسافران جابه‌جا می‌کردند. در این مینی بار تقریبا همه چیز می‌فروختند; از آب گرفته تا انواع نوشیدنی‌های الکلی و غیرالکلی. با قیمت‌هایی چندبرابر روی زمین.

فرودگاه «آتاتورک» استانبول، اگرچه قدیمی‌تر از فرودگاه تازه تاسیس امام(ره) تهران است; اما بسیار مدرن‌تر، شیک‌تر و با فضاسازی‌های مناسب‌تر، به نظر می‌رسد. فرودگاه ۸۰ سال پیش بنا نهاده شد و هشت سال قبل هم بازسازی شده که دومین فرودگاه برتر در ترکیه است. در ۲۴ ساعت شبانه‌روز، ۵۶۰ پرواز ورودی دارد. اما آنتالیا یکی از شهرهای جنوبی ترکیه در سواحل زیبای مدیترانه، سال‌هاست که از این نظر حرف اول را می‌زند، ۸۰۰ پرواز ورودی در ۲۴ ساعت در فرودگاه آنتالیا هر یک و نیم دقیقه یک هواپیما روی باند می‌نشیند. بارها اتفاق می‌افتد که هواپیما دو سه دور بر فراز دریای مدیترانه و شهر آنتالیا چرخ می‌زند تا نوبت به فرودش برسد.

یک هفته پیش از ورود ما به استانبول، یک هواپیماربایی در این کشور اتفاق افتاده بود.

از همین رو به نظر می‌رسید که تدابیر امنیتی بیش از همیشه است. با این همه همچنان بخش عمده‌ای از کنترل‌ها نامحسوس، ماشینی و خودکار انجام می‌شود. مسافران مرتبط از چندین پست بازرسی عبور می‌کنند.

با این‌که تعداد بسیار زیادی مسافر از کشورهای مختلف به طور همزمان وارد بخش بازرسی پاسپورت می‌شوند، اما مدت زمانی که در این محل باید در صف ایستاد، در مقایسه با فرودگاه مهرآباد ناچیز است. سالن بازرسی و کنترل پاسپورت مسافران خارجی چند برابر سالن فرودگاه مهرآباد تهران است و مسافران در یک صف مارپیچ که به هشت مامور کنترل پاسپورت منتهی می‌شود، وارد ترکیه می‌شوند. وقتی چمدانم را از روی نوار نقاله‌ای که می‌چرخید برداشتم دیگر قیافهء بیش‌تر ایرانی‌هایی که با هم در یک هواپیما بودیم، برایم قابل شناختن نبود. انگار این‌ها همان‌هایی نبودند که از تهران با ما سوار هواپیمای ترک شده بودند.

سالانه حدود یک میلیون ایرانی برای تجارت و یا جهانگردی و تفریح وارد ترکیه می‌شوند. هرچند برآورد مقامات جهانگردی ترکیه نشان می‌دهد که در دو سال گذشته این رقم کم‌تر شده است. با این همه ایران همچنان ششمین کشوری است که بالاترین میزان جهانگرد را به ترکیه می‌فرستد. از این رو ترک‌ها حساب ویژه‌ای برای مسافران ایران باز کرده‌اند.

تقریبا ۵/۲ درصد از ۵/۱۸ میلیون جهانگرد ورودی به ترکیه را ایرانی‌ها تشکیل می‌دهند.

آلمانی‌ها سال‌هاست که از این نظر در ردیف نخست هستند. پس از آن‌ها فرانسویان، انگلیسی‌ها، بلغارها و هلندی‌ها و سپس ایرانی‌ها قرار دارند.

ترک‌ها بر این باورند که مبادلهء تجاری بین ایران و ترکیه به نفع ایران است. بنابراین، این مبادله باید متوازن‌تر شود. سالانه ایران حدود ۱۰ میلیارد دلار کالا به ترکیه صادر و در مقابل ۵/۴ میلیارد دلار وارد می‌کند.

جالب این که عمدهء صادرات ایران به این کشور به راحتی قابل حدس‌زدن است:«نفت، گاز، برق، زعفران و برخی دیگر اقلام داروهای گیاهی و پسته و خرما و پلاستیک.»

در مقابل ترک‌ها مواد غذایی و برخی انواع میوه چون انجیر و فندق، لوازم و قطعات یدکی خودرو، پوشاک و انواع لوازم صوتی و تصویری و خودرو به ایران صادر می‌‌کنند. کالاهایی که محصول دسترنج کارگران ترک و بهبود مدیریت و ظرفیت بالای بازاریابی بین‌المللی آن‌هاست.

از نزدیک به ۱۲۰ میلیارد دلار صادرات ترکیه، حدود ۴۵ میلیارد دلار آن مربوط به صادرات خودرو و قطعات یدکی آن است. تقریبا ۴۰درصد بازار تلویزیون اروپا را ترکیه در اختیار دارد و از این بابت نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار درآمد دارد.

آهن، فولاد و پوشاک در ردیف های بعدی درآمدهای صادراتی این کشور قرار دارند.

جهانگردی و توریسم هم برخلاف تصور اولیه، در ردیف ششم منبع درآمدی این کشور قرار دارد. ۲۲ میلیارد دلار، درآمدی است که ترک‌ها از این رهگذر کسب می‌کنند.

همهء آن‌ها تقریبا برای برخورد و مواجهه با جهان‌گردان و توریست‌ها آموزش دیده‌اند. برخی از این آموزش‌ها تئوری و آکادمیک است و بخش عمده‌ای از آن به دلیل نیاز به کسب درآمدی که موجب رونق کسب و کار و تجارت شده، به صورت غریزی آن‌ها را واداشته تا نحوهء تعامل و برخورد با جهانگردان را بیاموزند و آن را گسترش و توسعه بدهند.

در پنج هزار کیلومتری که در طول ۱۰ روز در آناتولی مرکزی و شهرها و جاده‌های سواحل جنوب غربی ترکیه و در کنار دریای اژه طی کردیم، کم‌تر موردی دیده می‌شد که از نظر یک جهانگرد و توریست نامناسب یا ناراحت‌کننده باشد.

رستوران‌های بین راهی با امکانات بسیار و راحت و غذاهایی بهداشتی و قابل اطمینان، توالت‌هایی تمیز در حد هتل‌های سه‌ستاره و چهارستارهء تهران، تنها بخش کوچکی از این توجهات است.

مترجم ترک ما خاطره‌ای را به یاد می‌آورد که تعدادی گردشگر آلمانی و ترک را از طریق زمین و مرز بازرگان به تهران می‌برد. در یک رستوران بین‌راهی به حدی استکان‌های چای و لوازم پذیرایی نامناسب و غیربهداشتی بود که خودش به آشپزخانه رفت و آن‌ها را شست.

مترجم ترک برای این تن به چنین کاری داد که همسرش ایرانی بود و به قول خودش می‌خواست نگاه جهان‌گردان نسبت به ایران نامناسب نباشد اما مگر تنها همین یک مورد بود…

تعداد بسیار زیادی از جهانگردانی که در مراکز تفریحی، تاریخی و باستانی ترکیه دیده می‌شوند، ترک هستند. گفته می‌شود دولت ترکیه در چند سال اخیر تلاش‌های بسیاری برای افزایش ترکیه‌گردی ترک‌ها انجام داده است. تقریبا تمام ادارات و شرکت‌های دولتی و خصوصی برای تشویق کارکنانشان به این کار تسهیلاتی را درنظر گرفته‌اند. همین تسهیلات موجب شده تا امسال به میزان جهانگردان خارجی وارد شده به ترکیه، ترک‌ها در داخل کشور خود تردد کنند.

۱۸ میلیون نفر رقمی است که ترک‌ها انتظار دارند به موازات افزایش جهانگردان ورودی، شاهد افزایش ترکیه‌گردی شهروندان خود هم باشند.

یکی از اقدامات ترک‌ها برای افزایش بیش‌تر جهانگردان ایرانی، تلاش برای شناسایی مشترکات فرهنگی و مذهبی بین ایران و ترکیه است. آن‌ها انتظار دارند که از این پس شاهد جهانگردان اعتقادی ایران نیز در کشور خود باشند. از این‌رو به دنبال شناسایی و معرفی مراکز مذهبی و فرهنگی‌هستند که می‌تواند برای آن دسته از جهانگردان ایرانی که به سوریه می‌روند هم مفید باشد.

تعداد زیادی از ایرانی‌هایی که وارد ترکیه می‌شوند، مقصد نهایی‌شان سوریه است.

حالا ترک‌ها می‌خواهند آن‌ها را در ترکیه بیش‌تر نگاه دارند. پس باید خواسته‌های آن‌ها را هم برآورده کنند; شناسایی آثار جدید مذهبی، فرهنگی و دینی مشترک.

{{ {{{مساجدی ساده با دیوارهایی کوتاه و درهای همیشه باز}}} }}

یکی از نام‌های استانبول شهر هزار مسجد است. تقریبا از هرگوشه این شهر که نگاه کنید، یکی دو مناره نوک‌تیز که آسمان را شکافته و بالا رفته، می‌بینید. مساجدی با یک، دو، سه و چهار مناره که گاه بیش‌تر هم می‌شود.

برخلاف مساجد ایران که معمولا مناره‌های زوج دارند، در ترکیه مساجد بسیاری را می‌توان یافت که تنها یک مناره دارند.

ترک‌ها به رغم آنچه که تصور می‌شود مردمی مذهبی هستند. از استانبول که اروپایی‌ترین شهر این کشور است تا دور افتاده‌ترین شهرها و روستاها در شرق آناتولی مرکزی، نشانه‌های آن را به وضوح می‌توان دید.ترکیه عثمانی ۳۶ امپراتور را پشت سرگذاشت، تقریبا همه آن‌ها به فکر ایجاد مساجدی متعدد در سراسر امپراتوری خویش به ویژه ترکیه امروزی بودند. هرچند به گفته مرد راهنمایی که در شهر «بورسا» و در آناتولی مرکزی و بر سر قبر اورهان قاضی، بنیانگذار این امپراتوری با ما صحبت می‌کرد، تعدادی از این امپراطورها افراد شجاعی بودند، برخی دیوانه‌هایی بودند که می‌خواستند دنیا را تغییر دهند، عده‌ای هم فیلسوف و شاعر بودند و برخی دائم‌الخمر.

دیدن مردمی که در خیابان‌های آنکارا در هنگام ظهر در پیاده‌روها صف کشیده‌اند تا نماز بگذارند، عادی است.جهانگردان هم به احترام آن‌ها مسیر خود را کج می‌کنند، برخی عکس یادگاری می‌گیرند و عده‌ای برای چند دقیقه‌ای به تماشا می‌ایستند.

مسجد کبود یا آبی و به قول ترک‌ها مسجد سلطان‌احمد، یکی از معروف‌ترین مساجد ترکیه است که در استانبول قرار دارد. چهاردهمین پادشاه امپراتوری عثمانی دستور داد یک معمار مسیحی تازه مسلمان شده، آن را بسازد.

پس از هفت سال و پنج ماه و شش روز آن مسجد ساخته شد با شش مناره. از آن‌جا که مسجدالنبی در مدینه عربستان هم دارای شش مناره بود، برای احترام به آن مسجد، حاکمان وقت،آن معمار مسیحی تازه مسلمان شده را مامور کردند تا برای مسجد بزرگ مدینه مناره دیگری بسازد که ساخت.مسجد کبود استانبول گنجایش هفت هزار و ۵۰۰ نمازگزار را دارد. در اوج فصل توریسم روزانه بیش از ۱۲۰ هزار نفر از آن دیدن می‌کنند.در انتهای ۹ ستون کوچک این مسجد کلمات، الله، محمد، علی، ابوبکر، عمر، عثمان، حسن و حسین و بلال حبشی دیده می‌شود.جالب این که در همه مساجد ترکیه که چندین ستون دارند، این اسامی با خط خوش نگاشته شده است.گروه‌های جهانگردی از کشورهای مختلف به راهنمایی، راهنماهای خود، پشت سر هم وارد می‌شوند. صدای بلند راهنماهای تورها با هم در می‌آمیزد، ترکی، ایتالیایی، انگلیسی، عربی، فرانسوی، آلمانی، روسی و فارسی.

زنان جهانگردی که احساس می‌کنند، لباس نامناسب دارند، یک روپوش به دور خود می‌پیچند، کفش‌ها را به دست می‌گیرند و به همراه دیگران عکس یادگاری می‌گیرند بر فرش‌های بزرگ آن می‌نشینند،به ستون‌ها تکیه می‌دهند و جهانگردان دیگر کشورها را نگاه می‌کنند.۱۰ روز به ماه رمضان مانده است. اطراف میدان منتهی به مسجد کبود را برای برگزاری محل جشن رمضان آماده می‌کنند. تعدادی غرفه و مغازه و فضا را برای افطار دادن به روزه‌داران در نظر گرفته‌اند.

بر بالای برخی از مغازه‌ها نوشته شده: «کاسب حبیب‌الله» کلیساهای بسیار زیادی در ترکیه وجود دارد که پس از تسخیر هر شهر توسط مسلمانان امپراتوری عثمانی، تبدل به مسجد شده‌اند. با حفظ همهء آثارها و نقوش برجسته‌شان.

معروف‌ترین این کلیساها «ایاصوفیا»است که روبه‌روی مسجد کبود قرار دارد.تقریبا تمام بازدیدکنندگان مسجد کبود پس از عبور از حیاط مشجر مقابل مسجد و عبور از یک خیابان کوچک وارد محوطهء ایاصوفیا می‌شوند.

می‌گویند سلطان احمد امپراتور عثمانی پس از فتح استانبول و تسخیر بخش شرقی این شهر وارد این کلیسای بزرگ شد. آن روز چهارشنبه بود. دستور داد تا محرابی را در یکی از دیوارهای آن ایجاد کنند و دو روز بعد نخستین نماز جمعه را در آن محراب برگزار کرد. حالا این محراب و آن کلیسا که بعدها مسجد شد، مورد بازدید بسیاری از جهانگردان قرار دارد به ویژه جهانگردان مسیحی.نقوش روی سقف، دیوارها و طلاکوبی‌های آن برای حدود ۴۰۰ سال زیر پوسته‌ای از گچ به ضخامت دو سانتی‌متر قرار داشت تا سرانجام در زمان آتاتورک دستور دادند آن کچ تراشیده شود. بخش عمده‌ای از آن نقوش و طلاکاری‌های سقف‌ها و دیوارها به واسطهء آن گچ‌تراشی‌ها از بین رفت و امروزه به راحتی می‌توان این از بین‌رفتگی را دید.

{{ {{{ محله عجم‌ها در بورسا}}} }}

یکی از همراهان ترک ما گفت برای دیدن ترکیهء واقعی باید به سمت شرق استانبول حرکت کرد. ما هم استانبول را به مقصد شهری در فاصلهء یک هزار کیلومتری شرق در آناتولی مرکزی ترک کردیم. فضا رفته‌رفته شرقی‌تر می‌شود پوشش اسلامی زنان بیش‌تر نمود دارد و روحیه‌ها نسبت به استانبول شهرستانی‌تر و ساده‌تر و ایرانی‌تر است.با یک کشتی که بیش از ۱۲۰ دستگاه انواع خودرو، مینی‌بوس، اتوبوس و کامیون و کامیونت‌بار و مسافر را در خود جای داد، حدود ۳۰ دقیقه‌روی یک دریاچه به سمت شرق رفتیم. پس از یک ساعت به بورسا رسیدیم. شهری که به واسطهء چشمه‌‌های آب گرمش مشهور است.

در این شهر محله‌ای است به نام عجم‌ها. چند صد سال پیش تعداد زیادی ایرانی به این منطقه آمدند و آن‌جا را آباد کردند و معروف شد به محلهء عجم‌ها. «تهرمال» یا چشمه‌های آب گرم و فضای شهرستانی و مذهبی آن بسیاری از اعراب کشورهای خلیج‌فارس را با خانواده‌های آن‌ها به این شهر در ۲۷۴ کیلومتری شرق استانبول کشانده است.

در غروب یک روز گرم تابستانی در استخری که بر پشت‌بام طبقهء پنجم هتل محل اقامت‌مان قرار داشت، با یکی دو نفر از این اعراب هم‌سخن شدم. شهر بر دامنهء کوهی سرسبز قرار دارد به قول راهنمای ترکیه‌ای این‌جا مثل رامسر ایران است.در محلهء عجم‌ها ساختمانی قرار دارد که سال ۱۳۴۳ برای مدت یک سال محل اقامت رهبر فقید انقلاب اسلامی در دوران تبعید به ترکیه بود. ساختمانی که اینک تبدیل به یک بانک شده است.یکی از مسوولان جهانگردی ترکیه می‌گفت: «ما پس از انقلاب ایران برای چند سال منتظر ماندیم تا شاید دولت ایران این ساختمان را از ما خریداری و تبدیل به یک موزه کند، اما هیچ خبری نشد، سرانجام صاحب آن ساختمان، آن را به یک بانک خصوصی فروخت.»«بورسا» شهری است با قدمت پنج هزار سال که نخستین پایتخت دولت عثمانی در سال ۱۳۲۶ میلادی است. نخستین سکهء عثمانی هم در این شهر ضرب شده است.«اورهان قاضی» پسر عثمان اولین پادشاه عثمانی بود که این شهر را فتح کرد. یکی از معروف‌ترین کارگاه‌های ابریشم بافی هم در این شهر قرار دارد.

روز جمعه بود. بازار، کنار مسجدی که محل برگزاری نماز جمعه است، قرار دارد. هر دو رونق خاص خود را دارند.حیاط مشجر مسجد با درخت‌های تنومند، مشرف بر بخشی از شهر است. بر دامنهء تپه‌ای که مسجد بر فراز آن ساخته شده، قبرستان زیبایی با درختان بسیار و پله‌های مارپیچ که در میان شیارهای تپه ناپدید می‌شوند، چشم‌انداز زیبایی به آن داده است.زنانی که برای حضور در مسجد و نماز جمعه در جمع‌های دو، سه نفره می‌آیند، لباس‌های متفاوتی پوشیده‌اند. کت و دامن با روسری، مقنعه‌هایی سیاه و بلندتر از آن‌چه که در ایران رایج است و با چارقدهایی کوتاه، برخی از آن‌ها روبنده دارند. تعدادی از همراهان این زنان روسری بر سر ندارند.اما قبل از واردشدن به مسجد از کیف‌های دستی خود روسری‌هایشان را درمی‌آورند و بر سر می‌گذارند و وارد مسجد می‌شوند و در صف نماز جمعه می‌ایستند. مردها هم در گوشه‌ای دیگر. جمعیت به حدی زیاد است که جایی در مسجد برای ایستادن نیست. عدهء زیادی از آن‌ها در کنار در ورودی، روی پله‌ها و در اطراف مسجد به صف ایستاده‌اند. صدای خطیب جمعه توسط بلندگو به آن‌هایی که در حیاط مسجد ایستاده‌اند، به زحمت می‌رسد.یکی از ویژگی‌های مساجد ترکیه دست‌کم در شهرهایی که ما در استانبول تا آناتولی مرکزی و جنوب شهری آن کشور دیدیم، این است که ساده و دلنشین‌اند. در این مساجد خبری از آینه‌کاری، کاشی‌کاری‌هایپپر زرق و برق، چلچراغ‌های بزرگ و سنگین و فرش‌های نفیس و گران قیمت، نیست. دیوارهای مساجد بسیار کوتاه، حیاط‌هایی پر از درخت و فضای سبز با درهایی همیشه باز. تقریبا هرکس که از این درها وارد مسجد می‌شود، بلند «بسم‌الله‌الرحمن الرحیم» می‌گوید و زیر لب دعا می‌خواند.

{{ {{{علویان و بکتاشیه}}} }}

«اعتقاد ما بر خوبی است. در ورودی منزل ما تا ابد به روی همه باز است. آن‌چه را برای خود می‌خواهی برای دیگران هم بخواه، زیبایی انسان به زیبایی کلماتی است که به کار می‌برد. هیچ‌کس را اذیت و ناراحت نکن، حتی اگر تو را اذیت کردند. با انسان‌ها مهربان باشید; هر کس از آش ما بخورد، نور بر سفرهء او می‌تابد.»

بخشی از کلمات طلایی، حاج بکتاش‌ولی

در ارتفاع ۱۲۷۰ متری از سطح دریا و در فاصلهء ۷۳۰ کیلومتری شرق استانبول در نزدیکی شهر نوشهیر، روستایی است به نام بکتاش. آن‌ها از علویان ترکیه هستند.می‌گویند بین _۱۵ تا ۲۴ میلیون نفر از علویان در ترکیه زندگی می‌کنند. هرچند ترک‌ها رقم حدود ۱۵ میلیون را قبول دارند.

تقریبا تمام علویان ترکیه فرایض دینی را به جا نمی‌آورند. به عقیدهء آن‌ها زمانی که حضرت علی در محراب عبادت به شهادت رسید، نماز و روزه گرفتن بر پیروان علی(ع) حرام شده است. چرا که او با خون خود، تمام نماز را به جا آورده است.

با این همه فرقه‌های مختلفی از آن‌ها وجود دارد که چیزهای دیگری را جانشین نماز و روزه کرده‌اند. بکتاشیه یکی از این فرقه‌هاست.

بین سال‌های ۱۲۷۰ تا ۱۲۸۰ میلادی فردی به نام «حاج بکتاش‌ولی» از ایران وارد آناتولی مرکزی می‌شود و سال ۱۳۳۷ در همین روستای بکتاش فعلی،‌چشم بر جهان فرو می‌بندد. اگرچه در خصوص آن بین تاریخ‌دانان اختلاف‌نظر وجود دارد و برخی از آن‌ها زمان مرگ وی را ۱۲۷۱ میلادی ذکر کرده‌اند.

او یکی از پیروان صوفیه و از بزرگان آن محسوب می‌شود.فردی بود بسیار مهربان که اطلاعات بسیاری دربارهء علوم مختلف و دانش‌های گوناگون داشت.

در تمام مدتی که در ترکیه بود، در آناتولی مرکزی بسیار سفر کرد و پیروان زیادی نیز داشت.او یک مکتب‌خانه نیز در روستای بکتاش دایر کرده بود که شاگردان بسیاری را در آن آموزش می‌داد. هم اینک آن مکتب‌خانه تبدیل به موزه شده است. در بخشی از آن مقبره وی و تعداد دیگری از بزرگان مکتب بکتاشیه قرار دارد و در ضلع غربی حیاطی که یک حوض کوچک در آن قرار دارد، محل درس و بحث شاگردان و استادان است.

فضای آن موقع به صورت کامل حفظ شده است. در هر اتاق پشتی‌هایی به دیوار تکیه داده شده و شاگردان با نشستن روی زیلوها، فرش‌ها و پوست‌های حیوانات مختلف از استاد درس می‌آموختند. در هر اتاق دو سه محل مجزا برای دور هم نشستن شاگردان و استادان قرار دارد. یکی ریاضیات تدریس می‌کرد، دیگری فلسفه و نفر بعدی نجوم و احتمالا اخلاق و…

چارچوب درهای ورودی بسیار کوتاه است و کسانی که می‌خواستند، وارد شوند باید تا زانو خم می‌شدند. این نشانهء تواضع و فروتنی در مکتب بکتاشیه است.ابزار و لوازم مورد استفادهء استادان به دیوار تکیه داده شده و یا از سقف آویزان است. تصویرهای تخیلی از حاج بکتاش‌ولی که در سمت راست او یک شیر و در سمت چپش یک آهو نقش بسته همه جا به چشم می‌خورد. شیر را به حضرت علی و آهو را به امام رضا (ع) نسبت می‌دهند.

یکی از ویژگی‌های بزرگ و منحصر به فرد حاج بکتاش‌ولی و پیروانش این بود که از مهمانان بسیاری پذیرایی می‌کردند و مردم را غذا می‌دادند.در پشت محل کلاس‌ها، مهمان‌پذیر آن و حمام بزرگی که برای استفادهء مهمان بود قرار دارد.

در ضلع شرقی یک مسجد و سالن غذاخوری قرار دارد. پس از عبور از این مجموعه وارد حیاط دوم موزهء حاج بکتاش‌ولی می‌شویم که به نام حیاط حاج بکتاش معروف است.

سمت راست قبرستان قرار دارد و در انتهای حیاط و در ضلع شمالی آن مقبرهء شیوخ بزرگ بکتاشیه واقع است. بازدیدکنندگان، زائران و جهانگردان هنگام ورود از چشمهء آبی که در حیاط اول و در کنار ورودی اصلی قرار دارد به عنوان یک آب متبرک می‌نوشند و پس از دیدن تمام آن‌چه که در قسمت اول قرار دارد به زیارت قبور شیوخ بکتاشیه می‌روند.علویان و بکتاشیه به جای نماز خواندن و روزه گرفتن رقص سماع را دارند و نواختن سه تار و سرودن و خواندن شعرهای مولوی را.

آن‌ها می‌گویند چون پس از شهادت حضرت علی (ع) نماز خواندن بر پیروان آن حرام است آن‌ها باید به روش‌های دیگری با خدا راز و نیاز کنند.

رقص سماع یکی از این روش‌هاست. زنان و مردان یک در میان، به دور یک دایرهء فرضی می‌چرخند.دست‌ها را بالا می‌برند،دعا می‌خوانند و آرام‌آرام به مرکز می‌رسند و یکی می‌شوند.دو سه خواننده و نوازنده نیز با اشعار صوفیان و مولوی آن‌ها را همراهی می‌کنند.بر یک تابلویی که به دیوار موزه نصب است، نوشته شده «حاج بکتاش‌ولی در خراسان، شهری در ترکستان به دنیا آمده، ریاضیات و فلسفه و دیگر علوم را می‌دانسته است.»

نـوشـهـیـر شـهـری اسـت کـه در زمـان هخامنشیان بنا نهاده شده و همان «نوشهر» ایرانی است، می‌گویند به فرمان داریوش بنا نهاده شده است.

«بگرد و پیدا کن، زنان باید آموزش ببینند، اولین گام مکتب ما فروتنی است، چیزی را که باید دنبال آن بگردی، در خودت جست‌وجو کن، دست خود، کلمات خود و شهوت خود را کنترل کن.»

{{ {{{خودروها و مساله انرژی}}} }}

فقط چند روز قدم زدن در خیابان‌های شهرهای مختلف ترکیه، کافی است تا به عمق فاجعه‌ای که صنعت خودروسازی ایران و منابع ایران را دچار آن کرده پی ببرید.

هم‌اکنون ترکیه سالانه ۴۵ میلیارد دلار درآمد حاصل از صادرات انواع خودرو و قطعات مربوط به آن دارد. کارخانه‌های فیات، بنز، تویوتا و فولکس واگن انواع خودروی با کیفیت را روانهء بازار این کشور می‌کنند خودروهایی که در خیابان‌ها تردد می‌کنند، به ندرت بالای پنج سال عمر دارند. کسی به مردم دستور جمع‌آوری خودروهای فرسوده را نمی‌دهد و هیچ زمانی آن‌ها را وانمی‌دارد تا کم‌تر مصرف کنند.

در حالی‌که در ایران تنها برای اجرای این دو اقدام چند صد نفر به کار گمارده شده‌اند و امکانات چندین وزارتخانه و نهاد و دستگاه در اختیار آن‌هاست، در ترکیه تمام این کارها خود به خود انجام می‌شود.

سوخت و انرژی فسیلی به شدت گران است. قیمت تمام شدهء بنزین برای پالایشگاه‌ها حدود _۴۰۰ تومان به ازای هر لیتر است; اما دولت نزدیک به ۱۷۰۰ تومان بر هر لیتر آن مالیات می‌بندد و در نهایت با رقمی حدود ۲۱۰۰ تومان به ازای هر لیتر آن را روانهء بازار می‌کند.طبیعی است با چنین قیمتی کم‌تر کسی حاضر به آتش‌زدن دارایی خود است. در نتیجه کارخانه‌های خودروسازی مجبور به تولید خودروهایی با کیفیت بالا‌و سوخت بسیار پایین هستند و مردم هم برای حفظ آنچه که در جیب دارند و برای کمک به خودشان مجبور به خرید خودروهایی هستند که _کم‌تر مصرف می‌کنند.بخش عمده‌ای از مردم هم از _وسایل نقلیهء عمومی استفاده می‌کنند.

به راحتی قابل تشخیص است که خودروهایی که در خیابان‌های شهرهای این کشور تردد می‌کنند، از نظر زیبایی، ظرافت، کیفیت ساخت و میزان اندک مصرف سوخت، چندین سر و گردن از توان خودروسازی ایران برتری دارند.استانبول با ۱۸ میلیون نفر جمعیت و رونق اقتصادی و صنعتی بالاتری که از تهران دارد، دارای کم‌ترین میزان آلودگی هوا ست.

در هر کوچه و خیابان این شهر و دیگر شهرهای این کشور چندین دستگاه تاکسی پارک شده و مسافر سردرگم می‌شود که از میان این همه تاکسی کدام‌یک را انتخاب کند. تاکسی‌هایی با علامت تجاری تویوتا، مزدا، فیات و حتی بنز.

در استانبول به نظر خیابان‌ها و جاده کم‌عرض‌تر از خیابان‌های تهران‌اند. تعداد اتوبان‌ها و بزرگراه‌های تهران‌، بیش از استانبول است، با این همه حجم ترافیک در استانبول بسیار کم‌تر از تهران است.

تا چند روز اول یکی از پرسش‌هایی که با دیگر همراهان سفر خود داشتیم این بود که چرا هیچ‌کدام از این خودروهایی که در خیابان‌ها تردد می‌کنند، زدگی، ندارند و یا تصادفی وکثیف نیستند. اگرچه به نظر می‌رسید رانندگی ترک‌ها چندان تفاوتی با رانندگی تهرانی‌ها ندارد، اما تصادف به میزان بسیار بالایی کم‌تر از تهران و دیگر شهرهای ایران به نظر می‌رسید.در تمام ۱۰ روزی که حدود پنج هزار کیلومتر در جاده‌های شهری و بین‌شهری ترکیه تردد کردیم، تنها یک تصادف در یکی از اتوبان‌های استانبول دیدیم.

در خیابان‌های مرکزی و اصلی و پررفت‌وآمد شهرها اثری از تعمیرگاه‌های خودرو دیده نمی‌شد. بعد از چند روز راهنمای ترک گروه به ما گفت همهء این خودروها خدمات پس از فروش شرکت سازنده را دارند که در حاشیهء شهرها و مرکز خاص قرار دارند. دیدن یک تعمیرگاه خودرو یا تعویض روغنی و نشان دادن آن به دیگر افراد گروه، یک سرگرمی شده بود.

در تمام این مدت هرگز دو خودرو با هم در یک صف پمپ بنزین ندیدیم. هر زمان که وارد ایستگاه سوخت‌گیری می‌شدیم، اولین خودرو، خودروی ما بود.جالب این که بین این ایستگاه‌های سوخت‌گیری رقابت شدید در جذب مشتری وجود داشت. بخشی از این رقابت در میزان قیمت سوخت ارایه شده است. اما چون از میزان مشخصی، نمی‌توانند قیمت را کاهش دهند، راه‌های دیگری را برای جذب مشتری پیدا کرده‌اند.در برخی از این ایستگاه‌ها پس از سوخت‌گیری چند قوطی انواع نوشابه به راننده می‌دهند. تعداد دیگری از آن‌ها شست‌وشوی رایگان خودرو و وسیله‌نقلیه را راه بهتری می‌دانند و بعضی دیگر تن به هر دو این کارها داده‌اند.

یادم افتاد که در ایران اصلا نیازی نیست کسی فکر کند همیشه تعداد زیادی هستند که در صف انتظار ایستاده‌اند. انتظار گاه تا یک ساله برای تحویل خودرو، صف‌های چند ۱۰دقیقه‌ای برای سوخت، صف‌های طولانی برای دریافت و پرداخت در سیستم بانکی و … هم این‌ها موجب شده تا مدیران نیازی به فکر کردن نداشته باشند، همه چیز برای هرآنچه که می‌فروشند و تولید می‌کنند مهیاست.

{{ {{{انرژی گران قیمت}}} }}

هوای شرجی استانبول و گرم و نیمه‌خشک آناتولی مرکزی، موجب این نمی‌شود که مردم از وسایل خنک‌کننده‌ای چون کولر، آن هم از نوع گازی که در ایران مرسوم است، استفاده کنند. در کم‌تر مغازه و فروشگاهی در هنگام روز می‌توان چراغ روشن آویزان از سقف دید.دلیل را بپرسید پاسخ می‌دهند:«قیمت برق به شدت بالاست.»فقط در فروشگاه‌های بزرگ و هتل‌ها و در بعضی از رستوران‌ها می‌توان سراغی از دستگاه‌های خنک‌کننده گرفت.»از استانبول که بیرون بزنی روی همه پشت‌بام‌ها دستگاه‌های گیرندهء انرژی خورشیدی نصب شده است. می‌گویند تقریبا در تمام روستاهای ترکیه مردم از این امکان استفاده می‌کنند و حداقل آب گرم خود را در طول شبانه روز از این طریق تامین می‌کنند.

این در حالی است که این کشور در مقایسه با ایران از آفتاب کمتری برخوردار است. اما در ایران به دلیل ارزانی انرژی برق کم‌تر کسی به فکر افتاده تا از این امکان پایان‌ناپذیر استفاده کند.با تمام این احوال بخش عمده‌ای از جاده‌های بین شهری این کشور از نظر کیفیت آسفالت در رتبهء پایین‌تری از ایران قرار دارد. آسفالتی با سنگ‌ریزه‌های درشت و قیر بسیار که دلیل آن هم این است که قیر به شدت گران است.

{{ {{{۱۷۰۰ شبکه تلویزیونی}}} }}

ترکیه امروز بیش از ۱۷۰۰ شبکهء محلی و سراسری تلویزیون دارد. به حدی زیاد که گاه برای مردم به ویژه شهرستانی‌ها حضور گستردهء آن‌ها ناراحت‌کننده شده است.

مهم‌ترین سوژه‌های خبری آن‌ها هم زندگی هنرپیشگان سینما، خوانندگان مشهور پاپ، ورزشکاران معروف و شناخته شده و سردرآوردن از روابط پنهانی مقامات شرکت‌ها و موسسات بزرگ خصوصی و گاه دولتی است.

گفته می‌شود که بیش از دو برابر تعداد کانال‌های تلویزیونی، ایستگاه‌ها و فرستنده‌های رادیویی وجود دارد. گاه دیده شده که صاحبان چند مغازه برای تبلیغ و فروش بیش‌تر اجناس خود یک ایستگاه رادیویی با فرستنده‌ای که در یک حوزهء مشخص برنامه‌هایش قابل دسترس است، ایجاد می‌کنند.

آشفتگی‌ای ‌که از این لحاظ در ترکیه به واسطهء تعداد بسیار زیاد کانال‌های تلویزیونی و رادیویی وجود دارد، در هیچ یک از کشورهای اروپایی و غیر اروپایی وجود ندارد.

اگرچه روزنامه‌ها در مقایسه با تلویزیون و رادیو اقبال چندانی ندارند، اما تعداد نشریات و مجلات نیز قابل‌توجه است. ترکیه از این لحاظ پس از آمریکا و هند در ردهء سوم قرار دارد. هر چند در مقابل هر کیوسک مطبوعاتی که قرار بگیری، به نظر می‌رسد صفحهء نخست تمام آن‌ها، یک چیز است. تیتر روزنامه‌ها در میان چهره نیمه‌برهنهء زنانی که حجم بسیار زیادی از صفحه را به خود اختصاص داده‌اند، گم می‌شود.

تقریبا تمام مجلات نیز چنین حال و هوایی دارند.

حتی مجله‌ای که مربوط به خودرو و کامپیوتر و اقتصاد است، نیز در صفحهء نخست خود، استفاده از چنین جذابیت‌هایی را فراموش نکرده است.

تا چند سال پیش بسیاری از روزنامه‌های معتبر این کشور برای جذب مخاطب هر روز یک لاتاری بسیار بزرگ و گران‌قیمت برگزار می‌کردند; اما چون نتوانستند از این راه فروش و درآمدهای تجاری خود را افزایش دهند، از ادامهء این کار منصرف شدند.

تمام گروه‌های سیاسی، راست‌های رادیکال، میانه‌روها، چپ‌ها، جمهوری‌خواهان و اسلام‌گرایان نشریات، کانال‌های تلویزیونی و رادیویی خاص خود را دارند. با این همه به نظر می‌رسد که همچنان برتری تیراژ و پوشش رسانه‌ای رادیویی و تلویزیونی در اختیار لاییک‌ها، جمهوری‌خواهان و طرفداران ارتش باشد.

{{ {{{رستوران‌هایی برای رفع خستگی}}} }}

به دلیل حساسیت ویژه و جایگاهی که توریست‌ها و جهانگردان در جامعهء ترکیه دارند، همهء رستوران‌ها، اغذیه‌فروشی‌ها و هتل‌ها همیشه آمادهء ارایهء هر نوع خدمتی به مسافران و رهگذران هستند. حضور موثر پیش‌خدمت رستوران را حتی در یک مهمان‌سرای بین راهی در اطراف ازمیر، می‌توان حس کرد.

هر بشقاب، کاسه و یا قاشق و چنگالی که استفاده می‌شود، بلافاصله از روی میز برداشته می‌شود و یکی دیگر جای آن قرار می‌گیرد. با کلمهء «نه» و «نداریم»، هرگز مواجه نمی‌شوید.

در هتل‌ها و رستوران‌های داخل شهرها این حضور موثر بیش‌تر به چشم می‌خورد. خدمت‌کاران با پیش‌بندهای سفید و لبخندی به پهنای صورت، آدم را تشویق به ماندن و لذت بردن از فضا می‌کنند.

خودرو که مقابل هتل توقف می‌کند، هنوز خودت را جمع و جور نکرده‌ای ، می‌بینی یک نفر در خودرو را باز کرده و منتظر پیاده شدن مسافران است و دو سه نفر به سوی چمدان‌ها و بار مسافران هجوم برده‌اند. شمارهء اتاقت که مشخص شد، برچسبی را که شمارهء اتاق روی آن نوشتهء روی وسایل و چمدان‌ها می‌چسبانند و هنوز در اتاق را نبسته‌ای، یک پیش‌خدمت آن را به درون اتاق هل می‌دهد.

خدمات هتل‌ها و مراکز تفریحی در فصل پررفت و آمد به شدت گران است. استفاده از حمام ترکی یا همان سونا و جکوزی خودمان بین ۳۰ تا ۵۰ یورو در هتل‌های مختلف متفاوت است. ۲۰ دقیقه ماساژ ۶۰ دلار. شکلات و آب معدنی یخچال اتاق به چند برابر قیمت بیرون محاسبه می‌شود. در برخی هتل‌ها بردن آب و دیگر نوشیدنی‌ها از بیرون به داخل اتاق ممنوع است و مسافر ناچار به استفاده از آن‌چه که در اتاق است می‌باشد و پرداخت چندین برابر قیمت بنابراین چاره‌ای نیست جز آوردن مخفیانه. شیر آب هم که قابل شرب نیست و توصیه می‌شود ننوشید.

اگر یک‌بار هوس کردید در رستوران هتل غذا بخورید، مطمئن باشید، یک غذای ساده و معمولی ۶۰ یا ۷۰ دلار کم‌تر نخواهد شد. از این بابت بسیار گران هستند.

استفاده از اینترنت که در بسیاری از هتل‌های پنج ستاره و چهار ستارهء دنیا مجانی است، در بیش‌تر هتل‌های ترکیه گران تمام می‌شود. ۲۴ یورو برای یک وصل شدن ساده به اینترنت بهایی است که در هتل پنج ستارهء «حیات» در استانبول باید بپردازید. چه یک دقیقه وصل باشید چه ۲۴ ساعت، باید ۲۴ یورو پرداخت کنید.

در هتل‌هایی هم که مجانی است باید تا ساعت دو یا سه پس از نیمه‌شب در نوبت بنشینی.

با تمام این‌ها یکی از جذابیت‌های سفر به ترکیه غذاهای متنوع و بسیار خوش‌رنگ و خوشمزه‌ای است که در سراسر این کشور می‌توان طعم آن‌ها را چشید.

غذای دریایی تنگه بسفر استانبول، اسکندر کباب شهر بورسا در آناتولی مرکزی، کباب ترکی بسیار خوشمزه‌ای که در همه جای ترکیه می‌توان خورد و چندین نوع دسر و پیش‌غذای اشتهاآور، از دیگر جذابیت‌های گردشگری این کشور است.

با تمام این‌ها فکر می‌کنم در شهر ساحلی «بودروم» مرز دریایی اژه و مدیترانه و در جنوب‌غربی ترکیه نتوان لذتی از بودن در رستوران برد.

تقریبا در کنار هرچند ده مغازه و رستوران یک دیسکو و کازینو قرار دارد که تا ساعت چهار و یا پنج صبح فعال هستند. صدای بسیار زیادی که از این دیسکوها به گوش می‌رسد به حدی است که حتی حرف‌های کسی که روبه‌رویت روی یک میز نشسته را نمی‌شنوی. غذاهایی هم در مقایسه با دیگر شهرهای ترکیه بسیار گران و ناخوشایند.

با این همه وقتی روغن یکی از بشقاب‌ها بر روی لباس یکی از همراهانمان ریخت پیش‌خدمت با اظهار تاسف شدید، بلافاصله زنی را صدا زد و او با متانت تمام و یک مایع شستشودهنده شروع_ به پاک کردن آن لکه از روی لباس خبرنگار زن روزنامهء ایران کرد. پیش‌خدمت‌های رستوران‌ها و هتل‌ها بیمه هستند و مشتریانی که از بابت کارهای آن‌ها خسارت می‌بینند می‌توانند طلب خسارت کنند. اما آن زن چنان زانو زده بود و لباس یکی از خانم‌های همراه ما را تمیز می‌کرد که کسی به فکر اعتراض نیفتاد.

شهر «بودروم» در زمستان‌ها ۷۰ هزار نفر جمعیت دارد و تابستان‌ها به بیش از دو میلیون نفر می‌رسد. برای همین می‌توان گفت این شهر در تابستان‌ها مصداق سرگردنه است. به همهء مسافران و توریست‌ها توصیه می‌شود اینجا چیزی نخرند و هوس غذای خوب و لذید و ارزان را هم نداشته باشند.

{{ {{{ایران از نگاه ترک‌ها}}} }}

«برنج ایران، کولر ایران و آفتاب ایران مغز زنان ایران را خراب می‌کند.»

این جمله‌ای بود که بارها و بارها راهنمای گروه شش نفره ما با صدای بلند تکرار می‌کرد. «چتن اومراک»، اهل ترکیه و ۴۴ ساله دلیل درستی این جمله خود را تجربه‌ای که پس از پنج سال زندگی با یک زن ایرانی داشت، می‌دانست.

در یکی از تورهایی که از ایران آمده بود و «چتن» راهنمایی آن‌ها را به عهده داشت دختری اردبیلی- ساوه‌ای بود که دل او را برده بود.

او بارها و بارها به ایران آمد تا سرانجام توانست با آن دختر ازدواج کند.

به جای چهار سال در مدتی کم‌تر از دو هفته توانسته بود، شرایط اقامت دائم او را در ترکیه فراهم کند و به واسطهء ارتباطات گسترده‌ای که داشت برای همسر ایرانی‌اش که در رشته پرستاری درس خوانده بود، در یک بیمارستان در استانبول کاری دست و پا کرد. اما چهارسال پس از ازدواج یک روز که به خانه آمد نه از زنش خبری بود و نه از وسایل منزل. فردای آن روز هم از دادگاهی از استانبول نامه‌ای دریافت کرد که نشان می‌داد زنش تقاضای طلاق کرده است.

خودش می‌گفت: «دلیل اصلی این بود که زنش می‌خواست به واسطهء ازدواج با او اقامت دایم ترکیه بگیرد و پس از آن به یک کشور اروپایی و یا آمریکا برود.» برای همین هم بود وقتی با تقاضای طلاق او روبه‌رو شد، به سفارت آمریکا رفت و با ارایهء شکایتی او را ممنوع‌الخروج کرد.

با این همه «چتن اومراک» همچنان عاشق زنان ایران است. هرچند وقتی یکباره سرش را از شیشه مینی‌بوس بیرون می‌داد و آوازهای کوچه بازاری دههء ۴۰ و ۵۰ ایران را با صدای بلند می‌خواند.

رانندهء مینی‌بوس که حدود پنج هزار کیلومتر را در جاده‌های ترکیه با او پیمودیم هم نظر جالبی دربارهء ایرانیان داشت. «مومن»، یک ترک سیه چرده با هیکلی بسیار تنومند، سری کوچک و لبخندی که هرگز از لبانش محو نمی‌شد به حدی با اشاره و حرکات دست و صورت می‌توانست خواستهء خود را مطرح کند که در پایان یک گفت‌وگوی یک ساعته با او بدون این‌که من یک کلمه ترکی بدانم و او یک کلمه فارسی، دو طرف راضی از این‌که همدیگر را درک کرده‌ایم، از هم جدا می‌شدیم.

مومن که تا به حال راننده دو، سه گروه از گردشگران ایرانی بوده، با خنده می‌گفت: «نمی‌دانم در ترکیه چه اتفاقی می‌افتد که پس از یکی دو روز توربان (روسری) زنان ایرانی را باد می‌برد.»

پشت صحنهء سالن رقص گروه سماع در دهکدهء حاج بکتاش‌ولی در آناتولی مرکزی بودیم که راهنمای گروه مطلبی از روزنامهء ملیت را به همهء اعضای گروه نشان داد. پایین صفحهء اول، عکسی از مراسم شلاق زدن یک جوان بود که نویسندهء گزارش، ادعا می‌کرد در قزوین ایران چنین اتفاقی افتاده است.

جوان به شکم روی یک نیمکت خوابانیده شده بود. یک نفر لباس شخصی، دست‌های او را گرفته بود و یک سرباز هم پاهایش را. کسی که شلاق می‌زد نقاب زده بود و خیل عظیمی از مردم در حال تماشا، در عکس، دیده می‌شدند. تیتر گزارش این بود: «۸۰ ضربه شلاق برای خوردن مشروبات الکلی برای یک جوان ۲۵ سالهء ایرانی در قزوین.» ادامهء خبر و گزارش ۲۴ اوت روزنامهء ملیت از ایران به صفحهء داخلی کشیده شده بود. همان عکس صفحهء اول، تقریبا نیمی از صفحهء داخلی را به خود اختصاص داده بود.

تقریبا همهء اعضای گروه با دقت که به عکس نگاه کردند، گفتند این عکس متعلق به ایران نیست; چرا که قیافه‌های مردمی که در حال تماشا بودند، ایرانی نبودند و یکی دو نفر از زنانی که در تصویر دیده می‌شدند، حجاب نداشتند. اما هر چه بود به نام ایران و به عنوان یک گزارش و خبر اختصاصی از ایران در صفحهء اول روزنامه، خودنمایی می‌کرد.

مانده بودیم که چه توضیحی به ترک‌هایی که آن عکس را به ما نشان می‌دادند بدهیم. نه می‌توانستیم بگوییم عکس مونتاژ است و نه می‌توانستیم بگوییم در ایران چنین اتفاقی نمی‌افتد. ناراحت شده بودیم که چرا باید موقعیتی این چنینی از ایران به نمایش گذاشته شود. در طول سفر متوجه شدیم که اخبار و گزارش‌های غیرواقعی از ایران در روزنامه‌ها، رادیوها و تلویزیون‌های ترکیه زیاد دیده می‌شود. یکی از مهم‌ترین اخبار و گزارش‌هایی که مورد توجه ترک‌ها هم قرار گرفته بود، موضوع پوشش زنان ایران و نوع برخورد دولت با آن‌هاست که بازتاب‌های گسترده‌ای هم داشت. تقریبا روزی دو، سه نفر از کسانی که متوجه می‌شدند از ایران آمده‌ایم، در این مورد از ما سوال می‌کردند:

چرا در ایران دوچرخه‌سواری زنان ممنوع است یا این‌که آیا زنان در ایران موتورسواری هم می‌کنند یا خیر; از دیگر پرسش‌هایی بودند که چند بار مجبور به پاسخ‌هایی شدم که خودم هم از آن‌ها راضی نبودم.

گروه‌های لاییک و نزدیک به ارتش که با اسلام‌گراهای ترکیه مخالفند در این رابطه بیش‌ترین فعالیت را دارند. فعالیتی که گاه هدفمند است و پرهجمه. تعداد بسیار زیادی از رسانه‌های مکتوب، شنیداری و دیداری ترکیه در اختیار این گروه‌هاست.

با این همه دیدن مردی در کنار مسجد مرکزی بورسا که از دیدن چندایرانی به هیجان آمده بود، برایم جالب بود. او ما را به چای دعوت کرد. گروه به دو بخش تقسیم شده بود و مترجم گروه با ما نبود. از هر دو سه جمله‌ای که این مرد می‌گفت چهار، پنج کلمه‌اش بیش‌تر برای ما قابل فهم نبود.

دوستی ایران و ترکیه و مخالفت ایران و بخش زیادی از مسلمانان ترکیه با اسراییل و محبوبیت بالایی که از نظر آن مرد، احمدی‌نژاد در ترکیه و در میان اسلام‌گراها داشت، جملاتی بود که از میان حرف‌های او درک کردم.

آن مرد مرتب از این که چند ایرانی را دیده، بسیار اظهار خوشحالی می‌کرد. مانع دوستی ایران و ترکیه را آمریکا و اسراییل می‌دانست و گفت: «ان‌شاءالله روابط دو کشور بهتر از این خواهد شد.»

وقتی از او پرسیدم تا حالا به ایران آمده یا خیر در جوابم گفت که بله به مشهد و قم رفته که شهرهای خیلی خوبی هستند. در همان شهر بورسا که در ارتفاعات بسیار سرسبز آن وقتی کنار یک چشمه آب در کنار جاده توقف کرده بودیم با صحنهء دیگری از نگاه ترک‌ها به ایران برخورد کردم.

آب‌گران قیمت آشامیدنی در شهرهای ترکیه موجب شده که تقریبا هر کس از کنار چشمهء آبی عبور می‌کند، هرچه ظرف خالی در اختیار دارد لبریز از آب این چشمه‌ها کند. چهار، پنج دقیقه‌ای در صف آب برداشتن از این چشمه بودیم. یکی از آن‌ها از راهنمای گروه پرسید که ما اهل کجاییم، او جواب داد: «ایران.»

با خنده گفت: «از آن‌ها بپرس که آیا در ایران چشمهء آب و درختان سرسبز و کوه‌های پوشیده از درخت وجود دارد.» و بعد اشاره کرد به محلی که ایستاده بودیم. پیش از آن مترجم گروه در توصیف این منظره به ما گفته بود که این‌جا مثل رامسر ایران است و حالا خودش شروع کرده بود به توضیح که در ایران چه هست و اوضاع چگونه است.

وقتی شنید که در ایران بنزین و گازوییل چقدر ارزان است لبخندی تمام پهنای صورت مرد ترک را پوشاند. لبخندی که تاسف ناشی از گرانی بسیار زیاد این دو کالا در ترکیه را پشت خود داشت.

یکی از همراهان آن مرد به ما گفت: «من فکر می‌کردم که مردم در ایران شترسواری می‌کنند و آن‌جا پوشیده است از بیابان و کویر.»

حالا باید برای او توضیح می‌دادیم که ایران با برخی کشورهای عربی که از آن‌ها تصوری در ذهن دارند، متفاوت است. برای حدود ۶۰۰ سال ترک‌ها بر تمام کشورهای عربی از مصر گرفته تا عربستان سعودی، عراق، سوریه، اردن و فلسطین تسلط داشتند و آن‌جا جزیی از خاک امپراتوری عثمانی ترکیه شناخته می‌شد. تنها پس از جنگ جهانی اول و ۸۶ سال پیش بود که این کشورها از ترکیه جدا شدند. شاید به همین دلیل هم شناخت ترک‌ها از کشورهای عربی محدود به شتر و بیابان و کویر بود و ایران را هم جزیی از این تصور می‌دانند.

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن