این یادداشتی است که دو روز پیش نوشتم و در روزنامه [سرمایه->www.sarmayeh.net] به چاپ رسید.
در افق چیزی دیده نمی شود. گاه چنان است که ملتی سراسر یک سال گرفتار مصیبت می شود. دورانی می رسد که همه آنچه ممکن است ضایع شود، واقعا ضایع می شود. رنج و محنت ناشی از هزینه های بالای زندگی عمیق تر و عمیق تر می شود. گویا در یک جاده بن بست به پیش می رویم که بدون جهش های ناگهانی نمی توانیم خود را از مواجهه با آن نجات دهیم.ایران سال ۸۷ چنین به نظر می رسد. دولت زین اسب قدرت را محکم چسبیده است. هرچند نیرویش تحلیل می رود، اما آن را رها نمی کند.
دوستان گذشته، خود را از صف رییس جمهوری کنار می کشند و از او رومی گردانند.
انتقاداتی که تا پیش از این زمزمه هایی درگوشی بود و در محافل خصوصی و مهمانی های دوستانه به زبان می آمد، اینک در تریبون های مختلف و از سوی مراجع مختلف فریاد زده می شود.
بالاترین سطوح روحانیت سنتی ایران عملکرد دولت را به نقد کشیده اند، در حوزه های نظارتی، سازمان بازرسی کل کشور رفتار دولت در حوزه مسکن را به خاطر برخوردهای سلیقه ای غیرکارشناسی و برنامه ریزی های کوتاه مدت به نقد گرفته است.
مجلس همواره همراه دولت، یکباره و به علنی ترین شکل ممکن به شدت مورد هجمه دولت قرار گرفته است. هرچند مجلس نشینان کم ترین توان دفاع از خود را دارند. رییس جمهوری تقریبا تمام ناکامی های پیش آمده را متوجه آن ها کرده است. آن ها اما با انفعال تمام در این یک و نیم ماه پرخبر و پرتنش چشم به صندوق های رای انتخابات مجلس هشتم دوخته اند. به نظر می رسد برای آن ها این صندوق از هر آنچه روی داده و در پیش است، مهم تر جلوه می کند. این نتیجه به سلطه کشیدن نهادی است که قرار بود «عصاره فضایل ملت» باشد اما اکنون به یکی از ضعیف ترین ها تبدیل شده است.
احمدی نژاد، رییس جمهوری در ۳۰ روز گذشته دو مرتبه به طور رسمی از مردم پوزش خواسته است. دولت در یک نقطه عطف قرار گرفته است. تمام این دو سال و ۹ ماه یک طرف و فروردین ۸۷ یک طرف دیگر. در حالی که رییس جمهوری در سفر استانی خود به قم وزارت اقتصاد و شبکه بانکی منصوب خود را متهم کرد که فرمان هایش را اجرا نمی کنند، وزیر اقتصاد در واکنش به این سخنان حرف هایی زده که خیلی ها را خوش نمی آید و بانک مرکزی هم خبر از اتخاذ یک بسته سیاستی داده که نارضایتی برخی وزرای موثر دولت را در پی داشته است.
همان گونه که پیش بینی می شد سیاست های انقباضی بانک مرکزی در تقابل جدی با سیاست های انبساطی دولت قرار گرفته است. تضاد موجود در این دو سیاست این روزها خود را بیش از گذشته نمایان کرده است و در صورت عدم بکارگیری تدبیری کارساز کشور را به لبه پرتگاه خواهد کشاند.
تقریبا تمامی وزرایی که از دولت نهم کنار گذاشته شدند، پس از فروکش کردن امواج، لب به شکایت گشوده اند. اما دانش جعفری پیش از این که جانشین جوانش وارد حوزه وزارتی شود، ناراحتی خود را بروز داده
است.
این روزها آشفتگی در جمعی که پیش از این احمدی نژاد در وبلاگش آن را یک جمع منسجم و مصمم نام برده روز به روز پررنگ تر می شود.
اکنون با دستور رییس جمهور عملا این بسته سیاستی بانک مرکزی برگشت خورده است.
با این همه وصفی که فقط اندکی از اوضاع را نشان می دهد شاید محق به پرسیدن از مسوولان محترم در دولت و مجلس و سایر نهادها باشیم: «برادران، کشور را به کجا می برید؟»
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن