این روزها اصلا سرحال نیستم . برای نخستین بار متنی برخلاف روالی که برای وبلاگم در نظر دارم می نویسم.
مدام کلماتی از شعرهایی که در گذشته خوانده ام به ذهنم هجوم می آورند :
{{سنگ ها را بسته اند و
سگ ها را رها کرده اند}}
….
{{خانه ام آتش گرفته است
هر کجا آتش را خاموش می کنم
از گوشه ای دیگر زبانه می کشد
و این همسایه های من
با آسودگی خاطر ، از پنجره به تماشا نشسته اند .}}
…
{{سرما از تاب من بیش تر شده است}}
فکر می کنم باید شعر “زمستان ” اخوان ثالث را دوباره بخوانم.
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن