زندگی در زندان .اوین و رجایی شهر

این روزها زندانیان بند ۳۵۰ حال‌وهوای متفاوتی دارند. تعدادمان یک‌دفعه زیاد شد. دستگیرشده‌های تظاهرات ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ را که آوردند، انگار قدرت جدیدی به ما تزریق شد. این‌ها جوان‌هایی هستند از هر قشر و گروه اجتماعی: از فوتبالیست و هنرمند گرفته تا دانشجو و بازاری و کارمند آژانس هواپیمایی.

در میان این‌ها یکی دو نفر هستند که داستان زندگی‌شان برایم جذاب‌تر از داستان زندگی دیگران است. «کورش قاسمی» مهندس صنعت نفت که از اهواز برای شرکت در راهپیمایی به تهران آمده بود، «رامین پرچمی» بازیگر سینما و تلویزیون و «اکبر امینی» که این آخری داستانش شنیدنی‌تر است. او بشاش و شادرو است و به‌آسانی می‌شود با او حرف زد. هیکل ورزشکاری دارد و کمی بور می‌زند. همیشه موقع حرف‌زدن، لبخندی کلمه‌هایش را همراهی می‌کند. روز ۲۵ بهمن ۸۹ از‌‌ همان اول صبح که خیلی از مردم پایتخت خوابیده بودند، تصویرش در بسیاری از رسانه‌های دنیا منتشر شد. او بالای یک جرثقیل و در ارتفاع ۳۵ متری، چند ساعتی چشم‌های بسیاری را به خود خیره کرده بود…

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن