کتاب اقتصاد سیاسی صندوق های قرض الحسنه و موسسات اعتباری

دهه ۴۰ در تاریخ اقتصاد سیاسی ایران جایگاه ویژه ای دارد. این دهه در بیشتر سال های خود آرامش نسبی داشت. آرامشی که هیچ گاه قبل و بعدازآن تجربه نشد. شاید این دهه را بتوان با ثبات ترین دهه یک صد سال اخیر ایران دانست. به واسطه اجرای دو برنامه هفت ساله که پیش ازاین دهه شروع شده بود و همچنین اجرای دو برنامه در همین دهه، ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به تبع آن، شرایط سیاسی ایران دگرگون شد. ازنظر اقتصادی با تاسیس بانک مرکزی ایران در سال ۱۳۳۹ و نهادهایی چون سازمان گسترش و نوسازی، بانک صنعت و معدن و شکل گیری برندهای معروف کالایی در بخش خصوصی، این دهه یکی از موفق ترین زمان ها برای اقتصاد ایران بود. البته ثبات ایجادشده در حوزه اجتماعی و سیاسی و همچنین نرخ های رشدی که اقتصاد ایران در این دهه تجربه کرد، شرایط را برای گسترش اقتصاد بخش خصوصی ایران فراهم کرد. برنامه اصلاحات ارضی و شکل گیری یک طبقه متوسط در سایه پول های فراوان نفت از دیگر ویژگی های این دوران است.

در همین دوران بود که نهادهای سیاسی و اجتماعی منتقد دولت در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز شکل گرفتند و گسترش یافتند. تقریباً غیر از حزب توده و برخی گروه های تشکیل دهنده جبهه ملی، گروه های دیگر سیاسی همچون نهضت آزادی، چریک های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، جمعیت موتلفه اسلامی و دیگر گروه ها و احزاب منتقد دولت و رژیم شاه، همه در این دهه بنا نهاده شد یا زمینه های اصلی شکل گیری آنها در این دهه شکل گرفت. گروه ها و احزابی که زمینه شکل گیری انقلاب سال ۱۳۵۷ را فراهم کرد. این گروه ها و احزاب، مبارزه و نقد رژیم را همگانی و آن را از قشر نخبه و تحصیلکرده، به درون جامعه گسترش دادند. یکی از نهادهای اقتصادی برآمده در این دهه که با هدف اعتراض سیاسی و اجتماعی نسبت به شرایط آن دوران شکل گرفت، ولی ماهیت اقتصادی داشت، صندوق های قرض الحسنه بود.
برنامه دوم عمرانی هفت ساله سبب شد نسبت پس انداز به تولید ملی از ۶ درصد در سال ۱۳۳۴ به ۱۹ درصد در سال ۱۳۳۸ و تولید ملی به قیمت جاری را از ۱۴۳ میلیارد ریال در آغاز اجرای برنامه به ۳۴۲ میلیارد ریال در سال ۱۳۴۱ برساند. این رقم رشد ۱۴۰ درصدی در طول هفت سال و رشد متوسط سالانه ۱۳ درصد را نشان می دهد. (پیشگفتار برنامه سوم عمرانی صفحه های ۱ تا ۵) برنامه دوم عمرانی که از اول مهرماه ۱۳۳۴ تا پایان شهریور ۱۳۴۱ اجرا شد، ایجاد و توسعه تاسیسات زیربنایی عمده را تحت عنوان چهارفصل کشاورزی و آبیاری، ارتباطات و مخابرات، صنایع و معادن و امور اجتماعی، بهداشت و شهرسازی هدف گذاری کرد.
در یک چنین فضا و شرایطی بود که برنامه پنج ساله سوم به اجرا درآمد. این برنامه در طول پنج سال و نیم اجرای خود به بسیاری از اهداف دست یافت. ازنظر مقداری، مهم ترین هدف برنامه، رسیدن به نرخ رشد اقتصادی متوسط سالانه شش درصد بود. این رشد منبع اصلی منابع اجتماعی و اقتصادی برنامه را تامین می کرد و موتور محرکه آن به شمار می رفت. عملکرد این شاخص تا پایان دوره برنامه – یعنی سال ۱۳۴۶ – از ارقام پیش بینی شده عبور کرد و رشد تولید ناخالص ملی ایران در طول کل برنامه به ۸/۸ درصد رسید.

ازنظر مقداری بیشترین وزن در افزایش تولید ناخالص ملی ایران در طول اجرای برنامه سوم نسبت به سایر بخش ها به خدمات تعلق داشت. در این دوره ارزش افزوده این بخش ۵/۷۱ میلیارد ریال بود که رشد سالانه ۳/۹ درصد داشت. رشدی که از متوسط رشد اقتصادی کشور بیشتر بود و سهم این بخش در تولید ملی ایران به ۴/۴ درصد رسید. (سعید لیلاز ، موج دوم تجدد آمرانه در ایران، صفحه ۸۶، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۲) در گزارش مقدماتی برنامه عمرانی سوم که در اوایل سال ۱۳۴۰ تهیه و تدوین شد، آمده است که لازمه پیشرفت کشور این است که گروه های بزرگی از جمعیت روستانشین ایران بتدریج از مشاغل روستایی دست کشیده و به سوی سایر مشاغل روی آورند و درعین حال پیشرفت صنعتی کشور باید به گونه ای باشد که بتواند به آسانی برای این دسته از کارگران ساده و نیمه ماهری که از روستاها به شهر مهاجرت کرده اند، شغل ایجاد کند. این برنامه همچنین پیش بینی کرده بود که مهاجرت روستاییان به شهرها مساله بیکاری شهرهای بزرگ را تشدید خواهد کرد. ولی تغییرات حاصل در توزیع جغرافیایی نیروی انسانی ممکن است درعین اینکه موجب کاهش کم کاری یا بیکاری پنهان در نواحی روستایی شود، تعداد بیکاران را در شهرهای بزرگ نیز افزایش دهد. بدین ترتیب امکان دارد که میزان کاهش کم کاری در نواحی روستایی، بیش از میزان افزایش بیکاری در شهرها باشد.

در این دوران بخش خصوصی ایران به گسترده ترین شکل ممکن در سرمایه گذاری های صورت گرفته در بخش صنعت و معدن، مشارکت داشت. رشد و اندازه ای که پیش و پس ازآن هرگز تکرار نشد. ازجمله اقدامات مهم برنامه سوم، تاسیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران در سال پایانی برنامه – تیرماه ۱۳۴۶- بود. دیگر اقدامات مهم صنعتی صورت گرفته در این دوران تاسیس کارخانه های خودروسازی – سواری و کامیون – و اتوبوس، موتور سازی، فلزکاری، صنایع پتروشیمی، تاسیس ذوب آهن اصفهان، تولید سیمان، ماشین آلات کشاورزی و لوله سازی بود که همگی ازجمله صنایع سنگین محسوب می شوند. پیش از همه این ها و در سال قبل از شروع دهه ۴۰ در سال ۱۳۳۹ بانک مرکزی ایران تاسیس و ساختار پولی و بانکی کشور وارد دوران جدیدی شد.

برخی از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی، دهه ۴۰ شمسی را یکی از مهم ترین دهه ها در یک صد سال اخیر ایران می دانند. تحولات صورت گرفته در این ۱۰ سال زمینه هایی را برای تغییر تاریخ ایران برای همیشه فراهم کرد. «می توان گفت که برنامه عمرانی سوم در بیشتر اهداف خود نه تنها توفیق یافت، بلکه در حوزه هایی مانند رشد اقتصادی، رشد صنعتی، پایه گذاری بنیان های صنعتی ایران و از همه مهم تر، اصلاحات ارضی و بردن پیشروترین اقشار و گروه های شهرنشین به روستاها از طریق تشکیل سپاه دانش و بهداشت، از اهداف پیش بینی شده جلو افتاد و تحولات بسیار مهمی در همه ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران پدید آورد. رشد صنعتی بیشتر و بهبود رفاهی گسترده تر در شهرها در مقایسه با روستاها، به همراه اجرای اصلاحات ارضی، میلیون ها روستایی را به یک باره از قعر مناسبات شبه قرون وسطایی روستاهای ایران به میان مناسبات شهری شبه مدرن پرتاب کرد. این روند آغازگر موج مهاجرت بی سابقه در تاریخ ایران بود که حتی تا سه دهه بعدازآن همچنان ادامه یافت و بنیان همه ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران را به هم ریخت.» (سعید لیلاز، موج دوم تجدد آمرانه در ایران، صفحه ۱۳۰، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۲)

روند مخالفت روحانیون و مذهبی ها با رژیم پهلوی با درگذشت آیت الله بروجردی در فروردین ۴۰، شتاب تندی به خود گرفت. همچنان که برخورد رژیم نیز با آنها تندتر می شد. به نظر می رسید که در زمان حیات او، هم دربار به دغدغه های آیت الله بروجردی توجه نشان می داد و هم روحانیون انقلابی و تندرو با وجود مخالفت هایی که با ایشان داشتند، حرمت او را نگه می داشتند.«این تنها حاکمیت پهلوی نبود که در مقابل قدرت بروجردی سکوت پیشه می کرد. روحانیون هم وی را مقتدای خود می دانستند. برخی از طلاب اگرچه در مسائل سیاسی رای موافقی با مرحوم بروجردی نداشتند، اما پاس مقام زعامت وی را می نهادند. شیخ مرتضی حائری در مواجهه ای تلخ با سید بروجردی، با عصبانیت عمامه از سر برداشته و بر زمین زده بود. آیت الله خمینی هم در محضر بروجردی استکان چای خود را به دیوار کوبیده بود… در مجلس ختم بروجردی، سید ابوالقاسم کاشانی به منبر رفت و گفت: باید حتماً کسی که پس از بروجردی علم اسلام را در دست می گیرد، به تمام شیعیان تعهد بدهد که وارد سیاست شود. مراجع تقلیدی که به سیاست توجه نداشته باشند، ارزش ندارند… زمانه ای فرا رسیده بود که سیاست و فقاهت به جنگ هم می رفتند.» (فقیهان و انقلاب ایران، سید هادی طباطبایی، نشر کویر، صفحات ۱۴ و ۱۵)…

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن