بخشی از سخنرانی ام در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در باره اقتصاد فساد در جمهوری اسلامی در یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
جمهوری اسلامی همزمان در حال تجربه چند الگوی مختلف اقتصاد سیاسی است. هم تجربه فروپاشی کشورهای بلوک شرق دارد و هم در حال عملیاتی کردن تجربه چین است و هم نیمنگاهی به روشهای غربی دارد. ضمن اینکه محصول اقتصاد سیاسی و اقتصاد فساد روسیه پس از فروپاشی شوروی را هم در جامعه ایران بومی کرده است.
افکار عمومی، کارکردهای اداری و حقوقی و معیارهای دموکراسی که معمولاً برای مبارزه با فساد به کار گرفته میشود، به دلیل ضعف نهادهای مدنی در جمهوری اسلامی یا کارکرد خود را ازدستداده و یا اینکه محلی برای ابراز وجود و اعمالنظر ندارد.
رشد سرمایهداری ملی و تولید ملی، رقابتپذیری، غیر انتصابی بودن مناصب، بازگشت به قانون و کاهش اندازه دخالت دولت و حاکمیت در اقتصاد و تمام عرصههای زندگی اجتماعی و مبارزه با فساد و دروغ، مهمترین ویژگیهای جنبش سبز و رهبران محصور آن بوده که متأسفانه این تلاش برای کاهش و جلوگیری از رشد فساد بینتیجه ماند. هرچند تنها جنبشی است که با استناد به گفتمان و گستردگی گروهها، قشرهای اجتماعی و اقلیتهای دینی و قومی متمایل به آن، همچنان میتواند نوری به آینده این سرزمین بتابد.
ساختار اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر غصب انحصاری تولید اجتماعی و مال خودسازی تمامی ابزارهای دخیل در کنترل زندگی اجتماعی از جانب خودیها است. این فرایند موجب شکلگیری و دوام یک رانت همهجانبه و ادامهدار، در دسترسی به مقامها و منصبهای اداری، تحصیلی، امتیازات اجتماعی، پاداشهای شغلی و برخورداریهای اقتصادی، خارج از معیار و مناسبات امتحان، رقابت و شایستگی میشود. همان چیزی که این روزها در جامعه ایران بهعنوان ژن خوب و آقا زادگی از آن یاد میکنند.
یکی دیگر از این مشخصهها، آشنا پروری، نوچه گرایی، سو تخصیص و انحراف از وظایف رسمی به خاطر منافع فردی، باندی و گروهی بهعنوان یک امر عادی و روزمره است. در این شرایط به جامعه و منافع عمومی، بهمثابه گونهای از دارایی نگاه میشود که هر فرد، بسته به توان و موقعیتی که دارد، درصدد غارت آن برمیآید. در یک چنین ساختاری، تمام تلاش افراد این است که وارد حلقه خودیها شده و به موقعیتهای تصمیم سازی و تصمیمگیری راه پیدا کنند. همین میشود که تولید، رشد و رواج نوکیسگی و نوکیسگان بهعنوان یک قشربندی موفق و الگوی رسمی و مسلط جامعه، ترویج و تبلیغ میشود. این نوع کیسگی فاقد یک ایدئولوژی مشخص است و هرروز، برای حفظ و استمرار برخورداری اقتصادی خود از جامعه به شکلی درمیآید. یک روز بهعنوان عدالتطلب ظاهر میشود (مثل دوران احمدینژاد) و روز دیگر حاضر است با باندهای تبهکار جهانی روی یک میز بنشیند. همچنان که سرمایهداران آینده روسیه، عمدتاً از اعضای برجسته و نخبگان کمونیست شوروی بودند که بدون داشتن یک ایدئولوژی مشخص تبدیل سرمایههای اجتماعی و دولتی به حسابهای شخصی خود در داخل و خارج کشور را در دستور کار قراردادند و الان با سرمایهداری لجامگسیخته غربی همراهی و همنوایی دارند.
ازنظر گروههای حاکم، همه جامعه یک دارایی است که باید آن را از آن خود کرد. برای همین است که در این ساختار، خصوصیسازی هم تبدیل به مال خودسازی شده، شتاب آلوده و پر از خطا و فساد است. خصوصیسازیای که در جهت غارت اموال عمومی و مال خودسازی داراییهای ملی برای خودیها به کارافتاده است.
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن