مرکز مطالعات مدیریت ایران(ICMS) تا دانشگاه امام صادق

مرکز مطالعات مدیریت ایران با این هدف بنا نهاده شد تا سر و سامانی به اوضاع مدیریت واحدهای تولیدی و صنعتی بخش خصوصی ایران بدهد. شرایطی که اصلا مطلوب نبود و باید برای آن فکری می شد. بخش خصوصی ایران تازه پا بود و برای رسیدن به این جایگاه راه زیادی را پیموده بود.

روند دولتی شدن تمام عرصه اقتصاد کلان ایران از زمان رضاشاه شروع شد و پس‌ازآن‌ گسترده‌تر شد و عمق بیشتری پیدا کرد. تمرکزگرایی و دادن نقش فعال به دولت در مورد همه‌چیز، از نوع پوشش مردم گرفته تا طرح‌های صنعتی و تجاری، رفته‌رفته منجر به دولتی سازی گسترده شد. این «تمرکزگرایی ریشه در مبنای فکری رضاشاه داشت که آن را ناسیونالیسم دولت‌گرا و او را آتاتورک ایرانی می‌دانند. او درروند کلان نوسازی که در پیش‌گرفته بود، دولت خویش را مرکز همه طرح‌های نوسازی شامل طرح‌های فرهنگی، اجتماعی و صنعتی و تجاری قرارداد. این مبنای فکری منجر به ایجاد یک اقتصاد کلان دولتی شد.»

پس از او و در دوره پهلوی دوم، همچنان می‌توان ردپای گرایش به اقتصاد دولتی را در حاکمیت مشاهده کرد. محمود خیامی از بنیان‌گذاران ایران ناسیونال که بعدها به ایران‌خودرو تغییر نام داد در گفتگوهایی تأکید داشت که به‌رغم هواداری و تشویق جدی شاه از رشد صنایع و تقویت بخش خصوصی در ایران، در او گرایشی به اقتصاد دولتی هم وجود داشت که گه گاه آن را به نمایش می‌گذاشت. بارها ادعا می‌کرد که از همه سوسیالیست‌ها سوسیالیست‌تر و از همه انقلابیون انقلابی‌تر است. «به اقتضای همین دولت زدگی بود که نخستین دانشگاه خصوصی ایران (دانشگاه ملی دیروز و شهید بهشتی امروز) که با کمک و حمایت خود شاه ایجادشده بود، اجباراً و برخلاف میل مؤسس آن، یک دانشگاه دولتی شد. به‌علاوه شاه به تأسیس نخستین شبکه تلویزیونی در ایران که آن‌هم باهمت بخش خصوصی کشور و (حبیب ثابت) تحقق یافت، کمک فراوان کرد؛ اما در کمتر از ۱۰ سال پس از آغاز به کار شبکه، آن‌هم به ‌رغم میل مؤسس آن دولتی شد. از دیگر مصادیق این سیاست دولت زدگی را باید دولتی کردن معدن مس سرچشمه دانست. این معدن به کمک خانواده رضایی به راه افتاد. آن‌هم پس‌ازاین که چندین شرکت اروپایی و آمریکایی معدن را خریدند و پس از مدتی آن را به‌سان معدنی عمدتاً بی‌فایده واگذاشتند؛ اما به‌مجرد روشن شدن ابعاد عظیم مس موجود در معدن، که به روایتی دومین معدن بزرگ مس دنیا است، بدون آگاهی و رضایت رضایی‌ها، معدن دولتی اعلام شد.»

دهه ۴۰ در تاریخ اقتصاد سیاسی ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. این دهه در بیشتر سال‌های خود آرامش نسبی داشت. آرامشی که هیچ‌گاه قبل و بعدازآن تجربه نشد. شاید این دهه را بتوان باثبات‌ترین دهه یک‌صد سال خیر ایران دانست. به‌واسطه اجرای دو برنامه هفت‌ساله که پیش‌ازاین دهه شروع‌شده و همچنین اجرای دو برنامه در همین دهه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به‌تبع آن، شرایط سیاسی ایران دگرگون شد. ازنظر اقتصاد با تأسیس بانک مرکزی ایران در سال ۱۳۳۹ و نهادهایی چون سازمان گسترش و نوسازی، بانک صنعت معدن و شکل‌گیری برنده‌هایی در بخش خصوصی، این دهه یکی از موفق‌ترین زمان‌ها برای اقتصاد ایران بود. البته ثبات ایجادشده در حوزه اجتماعی و سیاسی و همچنین نرخ‌های رشدی که اقتصاد ایران در این دهه تجربه کرد، شرایط را برای گسترش اقتصاد بخش خصوصی ایران فراهم کرد. برنامه اصلاحات ارضی و شکل‌گیری یک طبقه متوسط در سایه پول‌های فراوان نفت از دیگر ویژگی‌های این دوران است.

هدف اصلی برنامه‌های عمرانی انتقال کامل جامعه ایران ازلحاظ اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی از یک کشور عقب‌مانده با درآمد سرانه، بهداشت و آموزش پائین به یک کشور توسعه‌یافته در مرز کشورهای پیشرفته غربی بود. در عمل و پس از اجرای سه برنامه عمرانی از پنج برنامه موردنظر، ازنظر تولید ثروت، درآمد سرانه، جایگزینی صنعت به‌جای کشاورزی، ورود فنّاوری و سازمان‌ها و ساختارهای مدرن به‌نظام اقتصادی ایران و پیشرفت‌های کمی و تکنولوژیکی، ساختار اقتصاد ایران کاملاً دگرگون شد؛ اما همزمان از جنبه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شکاف‌های موجود در جامعه ایران به چنان ژرفای آشتی‌ناپذیری رسیده بود که به انقلاب بزرگ بهمن ۱۳۵۷ رسید.

برنامه دوم عمرانی هفت‌ساله نسبت پس‌انداز به تولید ملی را از ۶ درصد در سال ۱۳۳۴ به ۱۹ درصد در سال ۱۳۳۸ و تولید ملی را به قیمت جاری از ۱۴۳ میلیارد ریال در آغاز اجرای برنامه به ۳۴۲ میلیارد ریال در سال ۱۳۴۱ رساند. این رقم رشد ۱۴۰ درصدی در طول هفت سال و رشد متوسط سالانه ۱۳ درصد را نشان می‌دهد. برنامه دوم عمرانی که از اول مهرماه ۱۳۳۴ تا پایان شهریور ۱۳۴۱ اجرا شد، ایجاد و توسعه تأسیسات زیربنایی عمده را تحت عنوان چهارفصل کشاورزی و آبیاری، ارتباطات و مخابرات، صنایع و معادن و امور اجتماعی، بهداشت و شهرسازی هدف‌گذاری کرد.

در این دوران بخش خصوصی ایران در بخش صنعت و معدن به گسترده‌ترین شکل ممکن در سرمایه‌گذاری‌ها مشارکت داشت. رشد و اندازه‌ای که پیش و پس‌ازآن هرگز تکرار نشد. ازجمله اقدامات مهم برنامه سوم، تأسیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران در سال پایانی برنامه – تیرماه ۱۳۴۶- بود. دیگر اقدامات مهم صنعتی صورت گرفته در این دوران تأسیس کارخانه‌های خودروسازی – سواری و کامیون – و اتوبوس، موتور سازی، فلزکاری، صنایع پتروشیمی، تأسیس ذوب‌آهن اصفهان، تولید سیمان، ماشین‌آلات کشاورزی و لوله‌سازی بود که همگی ازجمله صنایع سنگین محسوب می‌شوند. پیش از همه این‌ها و در سال قبل از شروع دهه ۴۰ در سال ۱۳۳۷ بانک مرکزی ایران تأسیس شد و ساختار پولی و بانکی کشور وارد دوران جدیدی شد.
اکبر ترکان از زاویه دیگری دو دهه پیش از انقلاب را می‌بیند : «تا قبل از ۱۳۴۱ برنامه‌ی صنعتی شدن کشور آغاز نشده بود. دو برنامه عمرانی تا قبل از ۱۳۴۱ داشتیم، یکی‌ در ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۴ برنامه‌ی هفت‌ساله اول با
محوریت کشاورزی و یکی هم از ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۱ که آن‌هم هفت‌ساله و با محوریت کشاورزی بود. سدهای بزرگ و توسعه‌ی کشاورزی در این دو برنامه‌ی هفت‌ساله بیشتر اجرا شد. صنعتی کردن کشور در برنامه‌های عمرانی قبل از انقلاب شروع شد. دو برنامه هفت‌ساله تا ۱۳۴۱ اجرا می‌شود و برنامه‌های صنعتی سه تا پنج ساله از ۱۳۴۱ به بعد است، فرصت اجرا پیدا می‌کند. ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۶، ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱ و ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶. در دو برنامه‌ صنعتی دولت وقت با خرید اراضی از مالکین بزرگ و اجرای اصلاحات ارضی، به مالکین بزرگ پول می‌دهد و زمین‌های‌ آن‌ها را می‌گیرد و آن‌ها را بین کشاورزهای بی زمین و مالکین خرد توزیع می‌کند. در این برنامه‌ی اصلاحات ارضی، مالکین خرد و متوسط به وجود آمدند؛ اما مالکین بزرگی که زمین‌هایشان را فروخته بودند، چه شدند؟ آن‌ها کوشش کردند با منابع خودشان و پولی که به آن آن‌ها بابت خرید زمین‌هایشان داده شد، اولین گروه سرمایه‌گذاران صنعتی کشور بشوند؛ بنابراین دوران صنعتی‌شدن کشور ما از ۱۳۴۱ آغاز شد و اولین گروه‌های سرمایه‌گذاران صنعتی، از ۱۳۴۱ به وجود آمدند؛ که عمدتاً ملاکین سابق بودند و به‌اصطلاح بورژوازی ملی ما را از سال ۱۳۴۱ شکل می‌دهند. درواقع اگر بخواهیم تبارشناسی کنیم، بخش خصوصی که تا آن زمان خوانین و مالکان بزرگ بودند، حالا به بخش خصوصی تبدیل‌شده که صنعتگر است و خیلی از سرمایه‌گذاری‌های صنعتی در این ده‌ساله یعنی از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۱ توسط این سرمایه‌گذارهای خصوصی انجام می‌شود. به این دوره می‌گوییم: دوره‌ی شکل‌گیری سرمایه‌گذاری خصوصی یا بورژوازی ملی. این دوره تا ۱۳۵۱ ادامه دارد و از ۱۳۵۱ به بعد به دلیل گران شدن قیمت نفت و آمدن درآمدهای ارزی و فراوان نفت به دست دولت و ارزان‌فروشی درآمد نفتی و تفوق واردات بر تولید و صادرات، بورژوازی صنعتی ایران تبدیل به بورژوازی تجاری می‌شود؛ یعنی همان بخش خصوصی‌ دیگر به دنبال صنعت نمی‌رود، دنبال واردات می‌رود. چرا؟ چون وقتی ارز ارزان می‌دهی، قیمت تمام‌شده‌ی کالای وارداتی ارزان‌تر از تولیدی داخلی می‌شود. درنتیجه تولید داخلی شکست می‌خورد و تجارت خارجی به نفع واردات قوی می‌شود؛ بنابراین مالکان را داشتیم که سال ۱۳۴۱ خوانین بودند، از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۱ بورژوازی ملی و صنعتی راداریم که سرمایه‌گذاران صنعتی‌اند و از ۱۳۵۱ به بعد بورژوازی تجاری است.»

موسی غنی نژاد معتقد است :«در فاصله سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ دو برنامه پنج‌ساله سوم و چهارم به اجرا گذاشته شد و هر دو برنامه نتایجی بیش از حد انتظار برنامه‌ریزان دولتی به بار آورد. اندیشه حاکم بر این برنامه‌ها سیاست جایگزینی واردات بود که در آن زمان تقریباً در اغلب کشورهای در حال توسعه مورد توجه قرار داشت و کلید قفل توسعه‌نیافتگی تلقی می‌شد. در برنامه پنج‌ساله سوم اولویت به صنایع سبک داده شد و صنایعی مورد تشویق قرار گرفت که مواد اولیه مورد نیاز آنها در داخل کشور موجود بود. از این رو صنایعی مانند نساجی، سیمان، روغن نباتی، قند و شکر و نظایر آن مورد تاکید قرار گرفت. در این برنامه گرچه صنایع سنگین نقش محوری نداشتند اما پیش‌بینی‌هایی برای توسعه آنها صورت گرفته بود. در برنامه چهارم، سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در صنایع سنگین صورت گرفت. ایجاد قطب‌های صنعتی در مناطق جغرافیایی مختلف از اهداف اصلی برنامه بود. ذوب‌آهن اصفهان، پتروشیمی آبادان، خارک و بندر شاهپور، ماشین‌سازی و تراکتورسازی تبریز، مس سر‌چشمه ماشین‌سازی اراک در طول برنامه پنج‌ساله چهارم راه‌اندازی شدند. هدف از ایجاد صنایع سنگین از سوی دولت، فراهم آوردن زمینه‌های لازم برای توسعه صنایع تبدیلی و پایین‌دستی از سوی بخش خصوصی بود. در واقع از همان آغاز سیاست‌های صنعتی در دوره پهلوی اول، تفکر اقتصادی غالب این بود که بخش خصوصی از توان مالی، کارشناسی و مدیریتی لازم برای ایجاد صنایع مدرن در ایران برخوردار نیست، از این رو بهتر است دولت خود دست به کار شود و پس از راه انداختن و سودآور کردن صنعت، آن را به بخش خصوصی واگذار کند. این تفکر در دهه ۴۰ نیز غالب بود گرچه تجارب قبلی آشکارا حاکی از آن بود که صنایع بزرگ دولتی، به هر دلیلی، کمتر تن به خصوصی‌سازی می‌دهند و بیشتر گرایش به بزرگ‌تر کردن هر چه بیشتر دامنه فعالیت خود دارند. همین تجربه در این دوره هم تکرار شد و صنایع بزرگ ایجاد‌شده از سوی دولت نه‌تنها به بخش خصوصی واگذار نشدند، بلکه روز به روز بزرگ‌تر هم شدند.»

{{راه اندازی مرکز مطالعات مدیریت ایران}}

«بخش خصوصی ایران فاقد توان نظری لازم است و به مدیرانی با سواد و آشنا به علم روز مدیریت نوین نیاز دارد» . این ماحصل جلسات و سخنرانی هایی بود که کنفدراسیون اتاق های بازرگانی ایران در سال ۱۳۴۸ داشتند. بر اساس آن جلسات، بخش خصوصی ایران فاقد توان لازم است و در مرحله ای است که بازارهای منطقه به روی آن گشوده شده و لازم است با مدیریت روز جهان آشنا شود. آنها نیاز به مدیریت حرفه ای و دانش آموخته داشتند. برای این منظور ایجاد مرکزی برای آموزش مدیریت به مدیران و دست اندرکاران بخش خصوصی ضروری می نمود.

در سال ۱۳۴۹ به اصرار و خواست حبیب لاجوردی تعدادی از افراد موثر در بخش خصوصی ایران گرد آمدند تا بنای تاسیس یک دانشکده مدیریت را با تمرکز بر بخش خصوصی بنیان گذارند. حبیب لاجوردی کسی بود که پروژه را راه اندازی کرد . در واقع همه کاره آن بود. او عبدالرضا پهلوی، برادر شاه ایران را که در رشته اقتصاد از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شده بود، متقائد کرد که رئیس هیات امنا دانشکده مرکز مطالعات مدیریت ایران یا دانشکده هاروارد تهران شود. و ابولقاسم خرد جو را به عنوان رئیس هیات مدیره انتخاب کرد. حسن خسروشاهی از شرکت مینو، ابولقاسم خرد جو مدیر عامل بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران، حبیب لاجوردی از شرکت صنایع بهشر، سیاوش ارجمند از شرکت ارج، اردوان(مدیر عامل صنایع الکترونیک ایران در شیراز) اعضای هیات موسس مرکز مطالعات مدیریت ایران بودند. پیش از آن حبیب لاجوردی وارد مذاکراتی با دانشگاه هاروارد آمریکا شده بود. او نیز تجربه حضور در این دانشگاه را داشت و با کارکردهای آن، ساختار و دانشکده هایی که این دانشگاه در کشورهای مختلف ایجاد کرده بود آشنا بود و به دنبال این بود که یک مرکز علمی وابسته به دانشگاه هاروارد را در ایران راه اندازی کنند.

نادراردلان طراح و معمار این دانشکده در گفتگویی که با مرکز مطالعات ایران داشته می گوید: «برای طراحی این دانشکده به هاروارد رفتم و ساختار فیزیکی و طراحی آن را دیدم و پس از گفتگویی که با اعضای هیات موسس داشتم و در نظر گرفتن خواسته های آنها، در نهایت به یک معماری ایرانی اسلامی رسیدم و آن را هم اجرا کردم.» دفتر معماری فرمانفرمایان متصدی طراحی و اجرای این پروژه بود که نادر اردلان با همکاری یحیی فیوضی طراحی بنا را به عهده گرفتند. آنچه که در طرح معماری این دانشگاه قابل توجه است، استفاده از الگوهای معماری ایرانی‌ است؛ اینگونه که طرح معماری بنا از هندسۀ باغ‌ها و مدارس ایرانی تبعیت می‌کند. در این بنا نقش آفرینیِ هندسه در ایجاد کیفیت فضایی بنا را می‌توان به خوبی مشاهده کرد. لذا با وجود استفاده از فن‌آوری‌ها و برخی عناصر جدید در ساخت بنا، نسبت بنا با معماری ایرانی قابل درک است.

طراحان با ترکیبی از الگوهای به کاربرده شده در باغ‌ها و مدارس گذشتۀ ایران، توانسته‌اند به کلیتی هماهنگ با ارزشهای گذشته دست یابند. با تمهیدات اندیشیده شده، طرح جدید پاسخگوی برنامۀ فیزیکی مورد نظر طراحان نیز بود. در محوطۀ دانشگاه می‌توان الگوی استقرار کوشک در محدودۀ یک سوم میانی باغ ایرانی، بنای سردر و کوشک انتهایی باغ را همزمان مشاهده کرد. همچنین قرار گرفتن حیاط‌های شش ضلعی در پیرامون محوطه با الگوی مدارس ایرانی قابل قیاس است. اتاق‌هایی که دور تا دور این حیاط‌ها قرار دارند از هندسۀ جانمایی حجره‌ها تبعیت می‌کنند. محوطۀ باز دانشگاه نیز با الگوی درختان و آب در باغ ایرانی سامان‌دهی شده است. نمایش عیان مصالح، راهکار دیگری است که حال و هوای معماری گذشته را در فضا حاکم کرده است. حتی از نظر فرمی نیز پوشش‌های طاقیِ اتاق‌های پیرامون حیاط‌های شش ضلعی یادآور نماهای معماری گذشته است.

ساختمان مدرسه در بستری سبز بر فراز تپه ای بنا شده است. بستر طرح، مستطیلی به ابعاد ۱۱۰x۱۷۰ متر است. فضاهای بسته که بر گرداگرد زمین استقرار یافته عموما کم ارتفاع و یک طبقه اند، و باغی به ابعاد ۱۳۰× ۸۰ را در میان می گیرد. ورودی ساختمان به شکل بنایی دو طبقه در شرق بستر طرح بنا شده است. در میانه باغ، ساختمان کتابخانه – بنایی سه طبقه با قاعده هشت و نیم هشت از فراز سکویی به هر سوی باغ می نگرد. اضلاع شمالی و جنوبی باغ را حجره های دانشجویان اشغال کرده اند که در دل دیواری قطور پنهان شده و جداره های باغ را می سازند. ساختمان مدرس ها در جبهه مقابل ساختمان ورودی و در ترازی پایین تر نسبت به آن واقع شده است.( سایت معماران ایران)

یکی از بخش های مهم کار حبیب لاجوردی این بود که سعی داشت استقلال دانشکده از دولت و و زارت فرهنگ آن زمان حفظ شود. به همین دلیل بارها پیشنهادهای مختلف برای کمک به دانشکده را رد کرد. هدفش از نپذیرفتن کمک های دولتی این بود که قوانین مربوط به حقوق، برنامه های آموزشی، روش های آموزشی،سیاست های پذیرش دانشجو، برنامه تحصیلی و غیره.، دانشکده و مرکز مطالعات مدیریت ایران را حفظ کند.برای همین کمک های مالی دولت را هم رد می کرد.حتی در مرحله ساخت و راه اندازی وقتی دانشکده نیاز به منابع مالی داشت و دولت پیشنهاد کمک داد . او در صورتی پذیرفت که این کمک در ساختار بودجه رسمی نوشته شود تا همه چیز شفاف باشد.در آن زمان وزارت دربار حدود ۵۰ دستگاه مرسدس بنز هشت سیلندرکه در جشن های ۲۵۰۰ ساله شیراز مورد استفاده قرار گرفته بود، به او داد. حبیب لاجوردی هم همه این خودرو ها را به اعضای هئیت مدیره فروخت و بخشی از منابع مورد نیاز دانشکده را تامین کرد.برای همین تا سال ها حبیب می گفت مدتی برای تهیه منابع مالی لازم جهت تشکیل دانشکده تبدیل به یک دلال و فروشنده ماشین شده بود.

در مدت هفت سال فعالیت این دانشکده تا پیش از انقلاب در سال ۱۳۵۷، فشارها برای پذیرش کمک های دولتی فروکش نکرد.شاه و دیگران می خواستند که دانشکده به سرعت کار خود را توسعه بدهد. برای همین مرتب می گفتند اگر کمک مالی می خواهید به ما بگوئید.اما چون مدیرت دانشکده در باره کیفیت کار و رشد و افزایش کمی کلاس ها نگران بود که مبادا این افزایش کمی به کیفیت کار صدمه بزند، مخالفت می کرد. برای همین وقتی در سال ۱۳۵۷ و شروع مسائل مربوط به انقلاب، وقتی وزارت فرهنگ دستور داد که موسسات دانشگاهی تعطیل شوند دانشکده هاروارد این کار را نکرد و همچنان به فعالیت خود ادامه داد. حتی کلاس های جدیدی هم ایجاد کرد. آن زمان این تنها دانشکده ای بودیم که در آن ایام باز بود و به فعالیت خود ادامه می داد.

{{سال ۱۳۵۱ و افتتاح مرکز مطالعات مدیریت ایران}}

چون این مرکز وابسته به دانشگاه هاروارد بود و از اعتبار و ساختار آن دانشگاه استفاده می کرد، بنا بر خواسته آن دانشگاه، محمود رضا پهلوی به عنوان رئیس هیات امنا مرکز مطالعات مدیریت ایران برگزیده شد و در سال ۱۳۵۱ کار خود را آغاز کرد. مدرسه عالی مدیریت به عنوان شاخه ای از دانشگاه هاروارد ایالات متحده آمریکا بنا بود که با همکاری استادان آن دانشگاه به تربیت مدیران و متخصصین بخش های خصوصی و دولتی بپردازد. رئیس این دانشگاه آمریکایی بود و به وسیله دانشگاه هاروارد وعرفی شده بود.

حسین عبده تبریزی که هم دانشجو این دانشکده بود و دو ترم هم به عنوان استاد در آنجا تدریس می کرد می گوید: «دوره های آن ۱۱ ماهه بود و فوق لیسانس می داد. مثل خود دانشگاه هاروارد. در ابتدا اکثر اساتید آمریکایی بودند . اما به مرور زمان تعدادی ایرانی هم به آنها اضافه شد. قرار بود که دانشجویان آن غیر از ایرانی از کشورهای دیگر هم باشند. چون هدف ارتقا دانش مدیریت در بخش خصوصی ایران بود، تعدادی فرزندان و مدیران و دست اندرکاران بخش خصوصی و برخی از مدیران دولتی در این دوره ها حضور داشتند. »
او می افزاید:« دنبال آدم جوان نبودند. کسانی را می خواستند که تجربه های مدیریتی و کاری داشته باشند. برخی از فرزندان وزرا، آدم های پولدارو افراد موفق در بخش خصوصی از جمله دیگر دانشجویان آن بودند. مصاحبه ورودی داشت و افراد را با دقت و وسواس خاصی برمی گزیدند. به صورت یک مدرسه و دانشکده شبانه روزی بود و دانشجویان در طول این ۱۱ ماه در آنجا زندگی میکردند.»

شهریه دانشکده در سال ۵۲ معادل ۱۶ هزار تومان بود. دانشجویانی از قبرس،آمریکا، کانادا، هلند، پاکستان، سودان و استرالیا به همراه ایرانی ها در این دانشکده مشغول تحصیل بودند. مطالعات به صورت موردی انجام می شد. دو مورد پیش از ظهر و دو مورد را بعد از ظهر بررسی و مطالعه می کردند. مجموعا حدود ۶۰۰ مورد را در طول این ۱۱ ماه بررسی و مطالعه می کردند و با اساتید مورد تائید دانشگاه هاروارد آنها را به بحث می گذاشتند. هزیه هر کروس و دوره تحصیلی را هم یکی از شرکت های بخش خصوصی ایران تقبل می کرد.بیشترین هزینه ها را شرکت صنایع بهشر، ارج، آزمایش و الیاف تامین کرده بود. کتابخانه مرکز نیز به کمک حبیب لاجوردی تجهیز شده بود. البته آموزش عالی کشور هم کمک هایی به آنجا می کرد. همچنان که به دیگر دانشکده ها و مراکز مطالعاتی پرداخت هایی داشت.( گفتگو با حسین عبده تبریزی)

از این دانشکده تا پیروزی انقلاب نزدیک به هزار دانشجو در مقطع فوق لیسانس فارغ التحصیل شدند. بخش عمده این دانشجویان جذب بخش خصوصی و شرکت های زیر مجموعه آنها شدند. نخستین رئیس آمریکایی دانشکده، پروفسور لیورنش بود که بعد از سه سال به دانشگاه هاروارد در آمریکا برگشت . در زمان انقلاب سومین رئیس امریکایی دانشکده، جیم بوومن، یکی از پرفسورهای طراز اول هاروارد بود.

{{انقلاب ۱۳۵۷ و تغییر سرنوشت مرکز مطالعات مدیریت ایران}}

وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ دو اتفاق مهم را رقم زد که هر دو آنها در تغییر سرنوشت دانشکده مهم و با اهمیت ارزیابی می شود. شروع مسایل انقلاب و درگیری های مربوط به آن، ابتدا، زمینه ای را فراهم کرد که اساتید خارجی و عمدتا آمریکایی دانشکده، ترجیح بدهند به طور موقت و تا فروکش کردن درگیری ها و ثبات انقلاب به کشورهای خود برگردند. در این مدت اساتید ایرانی جایگزین آنها شدند و فعالیت های دانشکده همچنان ادامه داشت.

با تصویب قانون اساسی شرایطی پیش آمد که بر اساس آن بتوانند سهم بخش خصوصی در اقتصاد ایران کاهش یابد و مصادره هایی به نفع انقلابیون صورت بگیرد.
بر اساس اصل چهل و چهار قانون اساسی، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه‌بخش دولتی‌، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح ‌استوار است‌. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ‌، صنایع مادر، بازرگانی ‌خارجی‌، معادن بزرگ‌، بانکداری‌، بیمه‌، تأمین نیرو، سدها و شبکه‌های بزرگ آب رسانی‌، رادیو و تلویزیون‌، پست و تلگراف و تلفن‌، هواپیمایی‌، کشتیرانی‌، راه و راه‌آهن و مانند این ها است که به‌صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است‌. بخش تعاونی شامل شرکت ها و مؤسسات تعاونی تولید و توزیع ‌است که در شهر و روستا برطبق ضوابط اسلامی تشکیل می‌شود. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی‌، دامداری‌، صنعت‌،تجارت و خدمات می‌شود که مکمل فعالیت های اقتصادی دولتی و تعاونی است‌. مالکیت در این سه بخش تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق ‌باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت‌ قانون جمهوری اسلامی است‌. تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین ‌می‌کند.

در دهم تیرماه ۱۳۵۸ با تصویب قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران بخش بسیار زیادی از بخش خصوصی ایران دولتی شد و یا به مصادره درآمد. این قانون پس از ارائه لایحه دولت موقت به شورای انقلاب، تصویب شد. قانونی که دارای دو ماده و چهاربند «الف، ب، ج، د» بود.

دربند «ب» این قانون دو ماده‌ای آمده بود: صنایع و معادن بزرگی که صاحبان آن‌ها از طریق روابط غیرقانونی با رژیم گذشته و با استفاده نامشروع از امکانات و تضییع حقوق عمومی به ثروت‌های کلان دست‌یافته‌اند و برخی از آن‌ها متواری هستند، دولت طبق لایحه قانونی شماره ۶۷۳۸ مورخ ۲۶/۳/۱۳۵۸ مدیریت آن‌ها را در اختیار گرفته و سهام این‌گونه اشخاص به تملک دولت درمی‌آید. هرگونه رسیدگی مالی و فنی و حقوقی نسبت به این‌گونه اشخاص در اختیار دولت خواهد بود. در ۹/۵/۱۳۵۸ اسامی ۵۱ نفر مشمول بند «ب» ماده ۲ قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران که به تصویب جلسه مشترک وزرای بازرگانی، صنایع و معادن، سازمان برنامه‌وبودجه و نمایندگان شورای انقلاب اسلامی رسیده بود، اعلام شد. در کتاب تاریخچه و فعالیت سازمان صنایع ملی ایران در چرخه عمر ۲۵ ساله که در شهریور ۱۳۸۳ توسط گروه تحقیق این سازمان منتشرشده (چاپ اول ۱۳۸۳، چاپ و صحافی شرکت طراحی و لیتوگرافی موژان) اسامی ۵۱ نفری که شورای انقلاب اموال آن‌ها را مصادره کرده به ۵۳ نفر افزایش‌یافته است. در صفحه ۱۶۹ کتاب سازمان صنایع ملی نام دو نفر به اسامی «برادران لاوی» و «دکتر رکن‌الدین سادات تهرانی» نیز به‌صورت دست‌نوشته بر اسامی قبلی افزوده‌شده است.

معنی بند الف هم این بود که این صنایع ملی و نه این‌که مصادره شوند؛ یعنی از صاحبان آن‌ها خریداری و به دولت تعلق پیدا کند. بند ب هم مربوط به صاحبان و شرکا آن‌ها بود. کسانی که سوابق سیاسی داشته و با دربار و خارج همکاری داشتند و در فسادهای مالی قبل از انقلاب شریک بودند، مشمول این بند می‌شدند و دولت گفته بود سهام این افراد باید در صنعت و معدن و کشاورزی و املاک به تملک دولت درآید.
این مصادره ها و فرار صاحبان بخش خصوصی ایران از کشور، شرایطی را پیش آورد که می بایستی برای سرپرستی بسیاری از این واحدها اقدام فوری صورت بگیرد. یکی از این واحدها مرکز مطالعات مدیریت ایران بود. دیگر کسی نبود که هم آن را اداره کند و هم هزینه های آن را تامین کند. از این رو این موسسه به همراه تعداد ۱۲ موسسه و آموزشگاه دیگر به زیر مجموعه مجتمع دانشگاهی علوم اداری و بازرگانی منتقل شد.

{{این مجتمع از ادغام واحدهای زیر تشکیل شده بود:}}
۱. مدرسه عالی بازرگانی تأسیس ۱۳۳۷
۲. دانشکده حسابداری و علوم مالی نفت تأسیس ۱۳۳۶
۳. مدرسه عالی بیمه تأسیس ۱۳۴۹
۴. مدرسه عالی خدمات جهانگردی و اطلاعات تأسیس ۱۳۵۱
۵. مدرسه عالی مهمانداری و خدمات پرواز تأسیس ۱۳۵۳
۶. مؤسسه علوم بانکی تأسیس ۱۳۴۳
۷. مرکز آموزش مدیریت دولتی تأسیس ۱۳۴۳
۸. دانشکده بین المللی امور اداری و بازرگانی تأسیس ۱۳۵۱
۹. مرکز مطالعات مدیریت ایران تأسیس ۱۳۵۱
۱۰. مدرسه عالی ایران زمین تأسیس ۱۳۴۸
۱۱. سازمان مدیریت صنعتی تأسیس ۱۳۴۹
۱۲. دانشگاه علوم و فنون

تا زمان انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها و موسسات آموزشی در سال ۱۳۵۹ ، مرکز مطالعات مدیریت ایران در زیر مجموعه مجتمع دانشگاهی علوم اداری و بازرگانی فعال بود و دو ترم در این ساختار و با همان برنامه های سابق به کار خود ادامه داد. اساتید ایرانی بودند و عمده دانشجویان خارجی نیز رفته بودند و تامین مالی دیگر از سوی بخش خصوصی انجام نمی شد. کمک های دولتی و وزارت علوم وقت، زمینه سر پا ماندن آن را فراهم کرد. البته ابتدا مدیریت آن تغیر کرد و سپس منحل شد. این انحلال چندین ماه پیش از شروع انقلاب فرهنگی بود. هر چند عبده تبریزی می گوید:«می شد که تعطیل نشود.»

البته این مجتمع دانشگاهی در سال ۶۳ و به همراه مجمتع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی زمینه تاسیس دانشگاه علامه طباطبایی را فراهم کرد..این مجتمع نیز از ادغام واحدهای زیر تشکیل شده بود:

۱. دانشگاه آزاد ایران تأسیس ۱۳۵۰
۲. دانشگاه ابوریحان بیرونی تأسیس ۱۳۵۰
۳. مدرسه عالی ترجمه تأسیس ۱۳۴۸
۴. مدرسه عالی شمیران تأسیس ۱۳۵۲
۵. دانشکده دماوند تأسیس ۱۳۴۸
۶. پژوهشکده فرهنگ ایران تأسیس ۱۳۴۹
۷. دانشکده علوم سیاسی و اجتماعی تأسیس ۱۳۵۰
۸. دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی تأسیس ۱۳۴۵
۹. مدرسه عالی ادبیات و زبان های خارجی تأسیس ۱۳۴۳
۱۰. آموزشگاه عالی آموزشیاری تأسیس ۱۳۵۲
۱۱. آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی تأسیس ۱۳۳۷
۱۲. مدرسه عالی پارس
۱۳. مدرسه عالی ورزش

در حال حاضر اگر دانشجویان آن زمان مرکز مطالعات مدیریت ایران، بخواهند مدرک تحصیلی خود را داشته باشند، باید به دانشگاه علامه طباطبایی مراجعه کنند.
اتفاق دوم که از اولی هم مهمتر بود، سکونت محمد رضا مهدوی کنی، رئیس وقت کمیته های انقلاب در خانه رئیس آمریکایی مرکز مطالعات مدیریت ایران بود. رئیس آمریکایی مرکز، لیبر نش، که روابط کار را تدریس می کرد، ایران را ترک کرده بود .این باغ جنب ساختمان و زمین بزرگ مرکز بود و با بروز انقلاب خالی مانده بود و پس از مصادره، مهدوی کنی به عنوان رئیس کمیته ها در آنجا سکونت کرد. او تا سال ۱۳۶۱ رئیس کمیته ها بود و در همان سال و در حالی که دانشگاه ها به دلیل انقلاب فرهنگی تعطیل بودند، دانشگاه امام صادق را در محل مرکز مطالعات مدیریت ایران، راه اندازی کرد.

بر خلاف زمین و ساختمان ها و تجهیزات بقیه موسسه ها و آموزشگاه هایی که به دانشگاه علامه منتقل شد، سرنوشت زمین و ساختمان مرکز مطالعات مدیریت ایران متفاوت بود. زمینی تقریبا حدود ۱۸ هزار متر مربع.

در ابتدا، انقلابیون از نداشتن نیروهای کارآزموده و متخصص به شدت در رنج بودند و از این بابت گرفتاری های زیادی داشتند. بحث تقدم تعهد بر تخصص مطرح شده بود و به این شکل به دنبال مسکوت گذاشتن ناتوانی های مدیریتی خود بودند. اما خودشان به این امر واقف بودند و به دنبال راهکاری برای رفع آن می گشتند. « در آن موقع تفکر کل نظام این بود که در نظام اداری کشور نیروهای خودی را تقویت کند و به کار بگمارد. نه تنها در سازمان برنامه، بلکه در تمامی ادارات و سازمان ها. حزب الهی آن کسی است که به نظام سیاسی کشور معتقد باشد و هم این که فرد حزب اللهی باید صاحب تخصص باشد. در واقع فن سالار هم باشد. در آن زمان و آن سال های پس از آن بسیاری مواقع این مسئله به نفع مکتبیون تمام می شد.البته در آن مقطع خیلی به تخصص توجه نمی شد. علت اصلی آن هم این بود که نظام جدید در مرحله اول برای استقرار و ثبات خودش تلاش می کرد که در پست های حساس، نیروها در درجه اول مکتبی باشد و بعد متخصص. در واقع وابستگی به ارزش های سیاسی، اجتماعی و مذهبی نظام جدیدبر همه چیز برتری داشت و دیگر ویژگی ها را تحت تاثیر قرار داده بود. حتی انقلاب فرهنگی دانشگاه ها هم از این زاویه قابل تحلیل است. اساتیدی که درس می دادند، اگر چه دارای تخصص لازم بودند، اما مطالبی را به دانشجویان نسل جوان القا می کردندکه موجب می شد در آینده، نسل تحصیل کرده و متخصص در مقابل نظام سیاسی موجود قرار بگیرد. در نتیجه به عنوان یک عامل پیشگیری تلاش شد تا کسانی را که وفادار به نظام سیاسی بودند در دانشگاه ها را تقویت کنند.»
نخستین کسی که ایده راه اندازی دانشگاهی برای تربیت مدیران مورد نظر انقلاب را مطرح کرد محمد منتظری بود. در سال ۱۳۵۸ او به همراه محمد عطریانفر، ابراهیم سوراسرافیلیان و عبدالله نوری جلساتی در مرکز مطالعات مدیریت ایران تشکیل دادند که همان جلسات مبنای شکل گیری این تفکر شد که انقلاب نیاز
به محلی برای تربیت مدیرانی با استاندارهای مدرن و البته آگاه به اسلام و با انگیزه های انقلابی دارد.
محمد عطریانفر می گوید:« دانشکده به تولیت آیت الله منتظری در آمده بود و به نوعی در اختیار ایشان بود.» پس از این جلسات هیات موسس و هیات امنایی برای آن در نظر گرفت شد که مهدوی کنی یکی از اعضا و همچنین رئیس هیات امنای آن بود. و گزارش های لازم را به آیت الله منتظری می دادند. تا وقتی ایشان قائم مقام رهبری انقلاب بود این روند ادامه داشت. حالا دیگر،مهدوی کنی رئیس کمیته های انقلاب بود و در مرکز مطالعات مدیریت ایران مستقرشده بود و در خانه رئیس آمریکای آن که چسبیده به مرکز بود، زندگی می کرد. با کشته شدن محمد منتظری در انفجار حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ و همچنین گرایش ابراهیم سور اسرافیلیان به گروه آیت، رفته رفته نفوذ مهدوی کنی در میان هیات امنا افزایش یافت. ضمن این که محمد عطریانفر دیگر به آنجا رفت و آمد نداشت و عبدالله نوری هم مشغولیت های دیگری داشت.
مهدوی کنی در ابتدا انتظارش این بود که نخست وزیر دولت اقای خامنه ای شود . او پس از کشته شدن رجایی و باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر وقت و وقتی وزیر کشور بود به نخست وزیری موقت انتخاب شد تا شرایط را برای انتخابات و روی کار آمدن دولت بعدی فراهم کند. در سال ۱۳۶۰ وبا رئیس جمهور شدن آقای علی خامنه ای، انتظارش این بود که به عنوان نخست وزیر برگزیده شود، ولی آقای خامنه ای گفت که با ایشان راحت نیست و نمی تواند به عنوان یک زیر دست به او امر و نهی کند. مهدوی کنی در آن زمان ۵۷ سال سن داشت و آقای خامنه ای ۴۱ سال. ضمن این که از نظر جایگاه روحانی به نسبت ایشان هم بالاتر بود. آدم مستقلی بود و نفوذ زیادی در بازار و جناح راست داشت. خود مهدوی کنی بعدها در مصاحبه ای از این روند ابراز گلایه می کند . انقلاب تقریبا هیچ سهمی برای او در نظر نگرفته بود و ریاست کمیته ها را هم برای خودش نامناسب می دید. به ویژه این که در میان انقلابیون رواج یافته بود که آقای مطهری برای این که ایشان دلخور نشود که مبادا طرد شده، پیشنهاد ریاست کمیته ها را به او داده است.

به هر حال مهدوی کنی ضمن این که ریاست کمیته ها را داشت عضو هیان امنا و رئیس هات امنا دانشکده ای بود که تولیت آن را آیت الله منتظری بر عهده داشت. از این رو در سال ۶۱ پیشنهاد تاسیس دانشگاه «امام صادق » را برای پیگیری همان هدف اولیه به ایت الله منتظری داد و ایشان هم با توجه به سابقه بحث هایی که در این باره صورت گرفته بودُ این پیشنهاد را پذیرفت و ریاست آن را هم به مهدوی کنی سپرد. این اقدام زمینه ساز این شد که مهدوی کنی کمیته ها را رها کند و تمام وقت و انرژی خود را برای این داشنگاه اختصاص دهد. دانشگاهی که همه چیزش آماده بود. ساختمان، تجهیزات و کلاس ها. هدف تربیت دانشجویانی که هم قادر به فهم و درک علوم جدید باشند و هم علوم اسلامی. برای همین بود که پیشنهاد تاسیس دانشگاهی به نام دانشگاه امام صادق را داد. این در حالی بود که به واسطه انقلاب فرهنگی دانشگاه ها و موسسات آموزشی تعطیل بودند و نظام تازه برآمده از انقلاب ، نیار شدیدی به نیروهای تحصیل کرده داشت.

زمین و ساختمان مرکز مطالعات مدیریت ایران که جنب محل سکونت او بود و دو سالی از منحل شدن آن می گذشت و بلا استفاده رها شده بود برای این امر در نظر گرفته شد. زمین و تجهیزات و ساختمان های آن مرکز، در اختیار او قرار گرفت تا نیروها و کادرهای مورد نظر انقلاب را تربیت کند. سیستم آموزشی این دانشگاه ترکیبی از علوم جدید و علوم حوزوی است. هدف از تأسیس این دانشگاه، تربیت دانش ‌آموختگانی با توانایی علمی بالا در یکی از رشته‌های نوین دانشگاهی همراه با دانش دینی برای مدیریت کشور در سمت‌های کلیدی و اصلی جمهوری اسلامی بود. به گفتهٔ محمدرضا مهدوی کنی ،دانشگاه امام صادق در تلاش است که به دانشگاه اسلامی و پایگاه علمی و تربیتی جهان اسلام تبدیل شود. در سربرگ های این دانشگاه در ابتدا، نام دانشگاه امام صادق و در پرانتز مرکز مطالعات مدیریت ایران نوشته شده بود. این نشان می دهد سعی می کردند که استاندارهای مورد نظر این مرکز در ابتدای تاسیس را اجرا کنند.
مهدوی کنی در این باره با هیچ مشکل و مانعی روبرو نبود. دستش باز بود و با توجه به نفوذ و جایگاهی که در میان حاکمیت داشت، کسی و یا نهادی برای او و روش مدیریتی اش و افرادی که در آنجا مشغول به تدریس می شدند، نداشت. به همین دلیل در ابتدا تعداد زیادی از بهترین اساتید دانشگاه های ایران را به آنجا برد. کسانی که بعضا در دانشگاه های خودشان تحت فشار بودند و به واسطه انقلاب فرهنگی برخی از آنها مطرود شده بودند.
تا اواسط سال ۱۳۹۳ ریاست این مجموعه بر عهدهٔ محمدرضا مهدوی کنی بود. پس از درگذشت محمدرضا مهدوی کنی، فرزندش محمدسعید مهدوی کنی طی یک دوره موقت ۳ ساله و تا ۱۷ مهرماه ۱۳۹۷ ریاست این دانشگاه را بر عهده داشت .در تاریخ ۱۷ مهرماه ۱۳۹۷ بنا بر تصویب هیئت امناء طی حکمی از سوی صادق لاریجانی رئیس هیئت امناء، حسینعلی سعدی برای یک دوره سه ساله به عنوان رئیس دانشگاه امام
صادق تعیین شد.وی هم‌اکنون ریاست این دانشگاه را بر عهده دارد.

در سال ۱۳۹۴ رهبر ایران، آیت الله علی خامنه ای، اعضای هیات امنای این دانشگاه را تعیین کرد. در حکمی که برای این هیات آمنا آمده ذکر شده:«برای تعالی نقش این دانشگاه و با توجه به ضرورت صیانت و اعتلای این حرکت علمی مبتنی بر معارف اسلامی که به همّت بلند و زحمات مخلصانه مرحوم آیه‌الله مهدوی‌کنی اعلی‌الله‌مقامه پایه‌گذاری شده و به شکوفایی رسیده است، پس از ترسیم راهبردهای روشن و اطمینان‌بخش، نیاز به هیئت‌امنایی متناسب با اهمیّت این دانشگاه، احساس می‌گردد، لذا حضرات آیات و حجج اسلام باقری‌کنی، آملی لاریجانی، سیّداحمد علم‌الهدی، سعید مهدوی‌کنی، علیرضا امینی، احمد واعظی، سیّدعباس موسویان، سیّدمصطفی میرلوحی و آقایان سیّدعلا میرمحمّدصادقی، دکتر علی رضائیان و دکتر هادی همایون به عنوان هیئت‌امناء مؤسسه جامعه‌الامام‌الصادق تعیین می‌گردند که در اوّلین فرصت با بهره‌گیری از میراث و تجربیات گذشته و با رعایت راهبردهای ابلاغی که به پیوست خواهد آمد، به تنظیم و تصویب اساسنامه‌ جدیدی مبادرت ورزند تا بر آن اساس و با تلاش‌های جدّی خود نصاب این تشکیلات علمی را بعنوان یکی از مهمترین کانون‌های اعتلای معارف اسلامی و تحوّل علوم انسانی در کشور ارتقاء بخشند.»
با ریاست صادق لاریجانی بر هیات امنای دانشگاه امام صادق، عمر ریاست یکی از خانواده کنی بر این دانشگاه هم به پایان رسید و طی حکمی حجت السلام حسینعلی سعدی که تا پیش از آن رئیس دانشکده الهیات، معارف اسلامی و ارشاد دانشگاه امام صادق بود، به ریاست دانشگاه برگزیده شد.

در سایت این دانشگاه نیز آمده است:«دانشگاه امام صادق یک دانشگاه غیرانتفاعی است که هزینه‌های خود را از سرمایه‌گذاری‌های هلدینگ جامعه الامام الصادق و مجموعه کارخانجات نساجی جامعه، کارخانه داروسازی حیان، پاساژ نور و میلاد نور در تهران، کمک‌های دولتی و تعدادی از بازاری‌های تهران تأمین می‌کند. اگرچه این دانشگاه در وزارت علوم غیرانتفاعی محسوب می‌شود، اما هیچ گونه شهریه‌ای از دانشجویان خود دریافت نمی‌کند.» شرایط خاص خود را برای پذیرش دانشجو دارد و ساختار آموزشی آن ربطی به ساختار آموزشی وزارت علوم ندارد.

در سال های اخیر ملحقاتی همچون مجموعه خوابگاه ها و مسجد به طرح اولیه اضافه شد، و عملیاتی از قبیل اضافه شدن بخش هایی به ساختمان مدرس ها، اضافه شدن زیرزمینی به عنوان سالن قرائت به کتابخانه و به دنبال آن برچیده شدن آبنمای سکوی میانی، و تغییراتی در سالن غذاخوری و حجره های دانشجویان در آن انجام گرفت.

بسیاری از دانش آموختگان این دانشگاه در وزارت خارجه، وزارت کشور و دیگر وزارتخانه های کلیدی کشور مشغول به کار هستند. معروفترین آنها سعید جلیلی است که در سال ۱۳۹۲ کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود.
{{این دانشگاه هم اکنون دارای شش دانشکده است: }}

1- الهیات، معارف اسلامی و ارشاد
2- معارف اسلامی و حقوق
3- معارف اسلامی و اقتصاد
4- معارف اسلامی و علوم سیاسی
5- معارف اسلامی و مدیریت
6- معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات

این دانشگاه واحد برادران و خواهران دارد که از نظر فیزیکی و محل ساختمان اگر چه هر دو در محله سعادت اباد تهران واقع است، اما فاصله زیادی با هم دارند.

در زمان ریاست آیت الله مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق، نزدیکان او در این دانشگاه مسئولیت‌هایی داشتند؛ همسر مرحوم کنی خانم قدسی سرخه‌ای رئیس واحد خواهران دانشگاه بود.
آیت الله کنی برای برادر بزگترش محمدباقر باقری کنی حکم قائم مقامی زده بود و صدیقه مهدوی کنی فرزندش را به قائم مقامی واحد خواهران دانشگاه منصوب کرده بود. زهیر انصاریان نوه مرحوم کنی مدیر اداره گزینش دانشجویان و مهدیه مهدوی کنی فرزند دیگر او مدیر گزینش خواهران و مصباح الهدی باقری کنی مدیر طرح و برنامه دانشگاه و رئیس دانشکده مدیریت بود.

محمد سعید مهدوی کنی ریاست هسته گزینش دانشگاه بود که بعد از پدر، ریاست دانشگاه را بر عهده گرفت. واحد گزینش دانشگاه البته تنها مربوط به استادان و کارمندان این دانشگاه نیست. دانشجویان برای ورد باید مرحله‌ای بگذارنند سپس وارد دانشگاه شوند. واحد گزینش دانشگاه که در اختیار نزدیکان مرحوم کنی است، با توجه به معیار‌های دینی، علمی، اخلاقی و سیاسی تعیین می‌کند چه دانشجویانی حق تحصیل در این دانشگاه را دارند و چه استادانی شایسته تدریس هستند. شایستگی حضور در دانشگاه تنها با مصاحبه حضوری، تحقیق میدانی و بررسی سوابق سیاسی و اجتماعی افراد میسر است.

علی باقری برادرزاده آیت الله فرزند محمدباقر باقری کنی از چهره‌های مشهور سیاست خارجی ایران در دوره احمدی‌نژاد و رِیسی است، در این دانشگاه به تدریس مشغول بود و احتمالا اگر به مقام مدیرکل اروپای مرکزی وزارت امور خارجه نرسیده بود و درگیر مذاکرات هسته‌ای نشده ود، در دانشگاه امام صادق پست ثابتی می‌گرفت.
سعید جلیلی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، حسام الدین آشنا مشاور رئیس جمهور، حجت الاسلام احمد علم الهدی امام جمعه مشهد، سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد، محسن اسماعیلی عضو شورای نگهبان، وحید یامین‌پور مجری صدا و سیما، وحید جلیلی برادر سعید جلیلی، کاظم جلالی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس سابق، غلامرضا مصباحی مقدم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، فریدالدین حدادعادل فرزند حدادعادل رئیس سابق مجلس، مقداد نیلی، حسن روزی طلب فعالان رسانه‌ای، از چهره‌های مشهور اصولگرا هستند که در دانشگاه امام صادق تحصیل کرده‌اند.

نسل تاثیرگذاری از مدیران جمهوری اسلامی پرورده دانشگاه امام صادق هستند که به گفته مسئول بسیج دانشجویی آن بیشتر مدیران آن جذب وزارت ارشاد، صدا و سیما و وزارت امور خارجه شده‌اند. حالا چهار سال پس ازفقدان مهدوی کنی و جانشینی آملی لاریجانی به عنوان رئیس هیات امنا، شاید بتوان پیش‌بینی کرد نسلی از این دانشگاه خارج شود که این بار راهی قوه قضائیه نیز بشوند تا فارغ التحصیلان دانشگاه هاروارد اسلامی علاوه بر نهاد‌های اطلاعاتی و وزارت خارجه و وزارت ارشاد، در قوه قضائیه نیز نماینده داشته باشند.(سایت رویداد ۲۴ تاریخ انتشار ۱۸ مهر ۱۳۹۷)

{{فارغ التحصیلان برجسته دانشگاه امام صادق (ع)
}}
سعید جلیلی
نام او چند سالی است که سر زبان‎هاست. مدتی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و سال ۹۲ هم کاندید ای انتخابات ریاست جمهوری شد.او مبنای کار خود در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی را پایان‎ نامه دکترایش با عنوان «سیاست خارجی پیامبر اکرم(ص)» قرار داده بود. ریاست اداره بازرسی وزارت امور خارجه، معاون اداره اول آمریکا در وزارت امور خارجه، مدیریت بررسی های جاری دفتر رهبری و معاونت اروپا و آمریکا وزارت امور خارجه را پیشتر به‎ عهده داشته و پس از چند دوره ناکامی برای ریاست جمهوری الان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است..

محمد هادی همایون
وی زمانی رییس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون برنامه ریزی و توسعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
دکتر همایون درجه دکترای خود را نیز از همین دانشگاه با عنوان جذاب «به ‎سوی الگوی توسعه جهانگردی در فرهنگ اسلامی: مورد جمهوری اسلامی ایران» و با نمره ۹۵ اخذ کرده است.
جالب آن‎که اساتید مشاورش دکتر غلامعلی حداد عادل و دکتر حمید ضرغام و اساتید راهنمایش آیت‎الله محمدباقر باقری کنی و پروفسور حمید مولانا بوده‎ اند.

حسین قضاوی

هفتمین ماه سال ۱۳۸۷ رسانه‎ ها با یکی دیگر از فارغ‎ التحصیلان دانشگاه امام صادق بیشتر آشنا شدند. حسین قضاوی، اصفهانی الاصل و قائم مقام بانک مرکزی وقت، با ارسال یادداشتی به رسانه‎ ها و ذکر ۲۳ نکته، از عملکرد طهماسب مظاهری دفاع کرد.
او با پایان‎ نامه کارشناسی ارشد با موضوع «اتحاد اقتصادی اروپا و برآیند آن بر الگوهای تجاری ایران» در سال ۶۸ از دانشگاه امام صادق علیه‎السلام فارغ‎التحصیل شد. او در سال ۱۳۸۵ به‎ عنوان عضو هیئت مدیره بانک توسعه صادرات در زیر مجموعه وزارت امور اقتصادی و دارایی، انجام وظیفه کرد. وی مدتی هم قائم‎ مقام بانک مرکزی جمهوری اسلامی بود.

کاظم جلالی

آن‎قدری که استعفایش از کمیته رسیدگی به بازداشت‎ شدگان پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ سروصدا داشت، ریاستش این‎گونه نبود. او نماینده شاهرود در هشتمین مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب و سخنگوی کمیته امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس بود.

علی صالح آبادی

رییس سابق سازمان بورس اوراق بهادار؛ از دانش‎آموختگان «اقتصاد» دانشگاه امام صادق است و البته در بدنه این سازمان جز او دانش‎آموختگان دیگری هم به چشم می‎خورند. او مانند بسیاری از هم ‎دوره‎ای ها و هم‎ دانشگاهی‎ هایش پایان‎ نامه‎ ای با موضوع فعلی کارش تدوین کرده: «امکان‎سنجی راه‎ اندازی بازار آتی سهام شرکت‎های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (با تأکید بر مسائل شرعی و نیازمندی‎های بازار سرمایه.»

خسرو تهرانی (قنبری)

خواسته یا ناخواسته جزو متهمین پرونده پر راز و رمز بمب‎گذاری دفتر نخست‎وزیری در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ است. پایان‎نامه فارغ‎التحصیلی خود را در مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی؛ با عنوان «ساخت روانی و جامعه شناسانه سازمان مجاهدین خلق ایران با نگاه به مباحث تکنیکی» نوشت.
مشاور امنیتی سیدمحمد خاتمی در دوران اصلاحات هم بوده است.

عبدالله رمضان‎زاده

او در دولت اول خاتمی به استانداری کردستان رسید و شاید چون به قول کردها نخستین کردی است که به این درجه از موفقیت در جمهوری اسلامی رسیده، بسیار محبوب این قشر جامعه است. وی مدتی هم عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی از مهمترین احزاب اصلاح ‎طلبان بود. او هم‎ا کنون استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران است.

سیدمحمد حسینی

سید محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم در دولت قبل سمت ریاست دانشگاه پیام نور و قائم مقامی وزارت علوم را بر عهده داشت.سیدمحمد حسینی پیش از این در سمتهای معاون حقوقی، پشتیبانی و پارلمانی وزارت علوم، رییس هیئت مدیره انتشارات علمی فرهنگی، مدیرعامل و رییس هیئت مدیره مؤسسه انتشارات سروش، معاون صدا و سیما، نماینده مجلس هفتم، رایزن علمی و فرهنگی در خارج از کشور و مشاور پارلمانی رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مشغول به فعالیت بوده است.او همچنین عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی است.

حجت‎ الله ایوبی

اجرای مناظره تاریخی و به یاد ماندنی آیت‎الله مصباح یزدی و حجت‎الاسلام حجتی کرمانی در گرماگرم روزهای پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ که از صدا و سیما پخش شد، بر عهده او بود که یکی از جنجالی‎ترین مناظره‎های پس از انقلاب تا آن دوره محسوب می‎شد.
دکتر حجت‎ الله ایوبی همچنین سمت معاون امور اجتماعی و شوراهای وزارت کشور را هم برعهده داشته؛ تألیف کتاب‎های «پیدایی و پایایی احزاب» و «اکثریت چگونه حکومت می‎کند» ریاست دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) و رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه از دیگر مشاغل او است.

محمدباقر خرمشاد

دکتر محمدباقر خرمشاد که مطابق گمانه‎ زنی‎ها بنا بود پس از معاونت فرهنگی وزارت علوم در دولت نهم، رییس دانشگاه پیام نور در دولت دهم شود، به‎ جای علی آهنی معاون آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه شد. منوچهر متکی با معرفی دکتر خرمشاد به‎ عنوان یکی از چهره‎های دانشگاهی و پژوهشگر، ابراز امیدواری کرد که در دوره تصدی وی در معاونت آموزش و پژوهش، شاهد انجام کارهای مطالعاتی با رویکردهای جدید باشد. دکتر محسن اسلامی، مدیرکل دانشجویی وزارت علوم که از قضا فارغ‎ التحصیل دانشگاه امام صادق است نیز با وی به وزارت خارجه رفته بود و سمت مشاور ایشان را به‎ عهده داشت.

مصطفی کواکبیان

او هم مثل رمضان‎زاده اصلاح‎ طلب و فارغ‎ التحصیل دانشگاه امام صادق است. او دارای مدرک دکترای علوم سیاسی و مدرس دانشگاه است. کواکبیان همچنین دبیرکل حزب مردم‎سالاری و رییس ائتلاف مردمی اصلاحات و عضو فراکسیون خط امام مجلس هشتم بود و پیش از این نایب‎ رییسی شورای حزب همبستگی را هم تجربه کرده است.

غلامرضا خواجه سروی

شاید وزارت علوم دولت نهم بیشترین مدیر و مدیرکل از فارغ‎ التحصیلان دانشگاه امام صادق را به‎ خود دیده باشد. دکتر خواجه سروی که به‎عنوان یک جریان‎شناس سیاسی و فرهنگی در دوره دوم خرداد ظاهر شد، در این دوره به قائم‎ مقامی معاون فرهنگی وزیر علوم (دکتر خرمشاد) رسید. پس از تغییر مدیریت در دولت دهم، عهده‎دار آن سمت شد و عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز هست.

پیمان جبلی
از سال ۱۳۹۵ معاون برون مرزی صدا و سیما است. او از سال ۸۹ تا ۹۳ سفیر ایران در تونس بود و هم اکنون هم رِیس صدا و سیما است.

حسینعلی سعدی
استاد حوزه و دانشگاه، رئیس فعلی دانشگاه امام صادق

حسام الدین آشنا
رئیس مرکز بررسی های استراتژیک و مشاور امنیتی روحانی

فاضل نظری
مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شاعر

وحید یامین پور
فعال رسانه ای، نویسنده و عضو هیات علمی گروه حقوق دانشگاه ازاد تهران

کماالدین پیرموذن
نماینده اردبیل در مجلس نهم

میثم مطیعی
مداح و مدرس دانشگاه امام صادق

سید حسن حسینی سروری
معاون فرهنگی دانشگاه صنعتی شریف

این دانشگاه تاکنون توانسته تعداد زیادی از مدیران میانی جمهوری اسلامی را تربیت کند.

{{اساتید دانشگاه امام صادق (ع)}}

آیت‎ الله محمدباقر حکیم
درس ارائه شده: فقه
مسئولیت : رییس مجلس اعلای انقلاب اسلامی

آیت ‎الله ابوالقاسم خزعلی
درس ارائه شده: تفسیر قرآن
مسئولیت : عضو ارشد بنیاد نهج‎البلاغه

آیت‎ الله سید حسن مصطفوی
درس ارائه شده: فلسفه و اصول فقه
مسئولیت : استاد حوزه و دانشگاه

علامه محمدتقی جعفری
درس ارائه شده: نهج البلاغه
مسئولیت : استاد حوزه و دانشگاه

آیت‎ الله میرزا علی فلسفی
درس ارائه شده: آیین سخنوری
مسئولیت : استاد حوزه

آیت‎ الله طاهری خرم آبادی
درس ارائه شده: سیاست حکومت در اسلام
مسئولیت : امام جمعه موقت سابق تهران

آیت‎الله محمد رضا فاکر
درس ارائه شده: تفسیر آیات‎الاحکام سیاسی
مسئولیت :نماینده مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری از خراسان رضوی

آیت‎ الله محمد علی تسخیری
درس ارائه شده: اصول فقه مقارن
مسئولیت : رییس ‎مجمع جهانی تقریب مذاهب‎اسلامی

سید احمد علم‎ الهدی
درس ارائه شده: اصول ققه، تاریخ اسلام
مسئولیت : عضو مجلس خبرگان رهبری، امام جمعه مشهد

مصطفی پورمحمدی
درس ارائه شده: آیات سیاسی قرآن
مسئولیت : رییس سازمان بازرسی کل کشور و وزیر دادگستری دولت روحانی

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن