حراج سرمایه های ایران

{{{ {{روزنامه – همشهری آبان ۱۳۸۲}} }}}

بهمن – احمدی امویی

کافی بود نمایشگاه سه روزه امارات عربی متحده در تهران کمی بیش از این دوام داشته باشد تا نیمی از سرمایه گذاری مستقیم خارجی ای را که دولت با تمام توان و رایزنی های سیاسی ـ اقتصادی خود در مدت یک سال جمع کرده بود، دو دستی تقدیم شیخ نشین های امارات کند. در حالی که سفرا، نمایندگان و فرستادگان ویژه دولت و گاه گاهی شخص رئیس جمهوری پس از ساعت ها مذاکرات سخت و طاقت فرسا، خارجی ها را سرانجام، راضی می کنند تا بیایند و در ایران سرمایه گذاری کنند، کسانی هم در داخل رایزنی هایی را انجام داده اند، تا به راحتی آن سرمایه ها از کشور خارج شود. شاید همان طور که جذب سرمایه گذاران خارجی همراه با یکسری امتیازات خاص در حوزه های سیاسی و اقتصادی همراه است، بیرون بردن این سرمایه ها امتیازاتی مشابه به همراه داشته باشد. این از آن مواردی است که در چند ماه آینده سر و صدایش بلند خواهد شد. . . ایران سرزمین عجایب است. از یک طرف همه فریاد می زنند نیاز به سرمایه گذاری خارجی برای برون رفت از معضلات شدید اقتصادی، اجتماعی موجود، احساس می شود و گاه این احساس تبدیل به ضرورت می گردد. اما در همان زمان، یک نمایشگاه سه روزه زیر نظر وزارت بازرگانی و در بیخ گوش مرکز توسعه صادرات و البته با حمایت آنها و یقیناً با کمک بسیار زیاد مقامات صاحب نفوذ و صاحب سرمایه در محل دائمی نمایشگاه های بین المللی تهران، همان سرمایه ها را با تسهیلات ویژه و استثنایی به امارات عودت می دهند. اگر ایران نخستین واردکننده صادرات مجدد امارات عربی است، در عوض امارات هم نخستین جذب کننده سرمایه های ایرانی است و اگر ایران سرزمین عجایب است، حالا اماراتی ها با ایده ای که به قول خودشان هشتمین پدیده عجیب دنیا است و دومین پدیده ای که پس از دیوار چین می توان آن را از روی کره ماه به راحتی دید، قصد سرمایه های ایرانیان را کرده اند.

{{آژانس های دبی در تهران}}

مقابل در ورودی سالن سه طبقه مپنا که محل برگزاری نمایشگاه سه روزه امارات متحده عربی است، ازدحام غیرمعمولی غرفه وجود دارد. دو نفر از آقایانی که مقابل در ایستاده اند، مرتباً به خانم ها تذکر می دهند حجابتان را رعایت کنید… روسری یتان را جلو بکشید… شما نمی توانید وارد شوید…

همین برخورد اولیه است که آدم را کنجکاو می کند، تا ببیند داخل سالن چه خبر است و اماراتی ها چه چیزهایی را برای عرضه آورده اند که این همه اشتیاق برای دیدن آن وجود دارد. فضای سالن، دکوراسیون و اسباب و وسایلی که در سالن چیده شده اند، کاملاً متفاوت از نمایشگاه هایی است که تاکنون به نام های مختلف در ایران برگزار شده است. به نظر می رسد که آن همه اشتیاق هم چندان بی مورد نبوده است.

غرفه های بزرگ و زیبا و عرب هایی که با آگال و دشداشه بلند و سفیدشان کاملاً مشخص اند، ایرانی هایی که برای آنها کار می کنند، کراوات زده، لبخند به لب، بسیار مودبانه با مشتریان خود رفتار می کنند. در هر غرفه چند دختر و زن زیبا و خوش لباس ایرانی و عرب و دورگه نشسته اند. بعضی از آنها جنب و جوش زیادی دارند و سرشان خیلی شلوغ است.

یک تلویزیون مسطح بسیار بزرگ که احتمالاً سوغات ژاپن است و از امارات وارد شده تصاویر انیمیشن بسیار زیبا و جذابی از یک نقطه کره خاکی را به نمایش گذاشته است. گوینده ای نیز به زبان انگلیسی و با هیجان تصاویر انیمیشن را توصیف می کند. بر روی دیواره های بزرگ سالن مپنا، تصاویر بسیار بزرگی از چند برج بسیار شیک و مرتفع و تعدادی مجتمع مسکونی دیده می شود. این همان پدیده ای است که جزیی از هشتمین عجایب هشتگانه جهان لقب گرفته است. البته به گفته عرب هایی که خود را مالک آن می دانند، قرار است پس از ساخته شدن از کره ماه دیده شود. کمی آن طرف تر هم ماکت بسیار زیبای شهر «دبی آینده»، دیده می شود در هر غرفه سه چهار میز کوچک و تعدادی صندلی قرار دارد. بازدیدکنندگان برای اینکه چند دقیقه ای بر روی یکی از آن صندلی ها بنشیند و مذاکره ای با عرب های سر تا پا سفیدپوش کنند، باید خیلی منتظر بمانند. مشتری زیاد و فضا و وقت اندک. روی هر میز تعدادی نقشه ساختمانی و یکسری کاتالوگ پخش شده است. دو طرف گاه با همراهی یک مترجم به طور کامل بر روی این نقشه ها خم شده اند و چیزهایی را با هیجان و حرکات دست و سر به یکدیگر می گویند. در دست هر کدام هم یک ماشین حساب است که گاه گاه عدد و رقم هایی را در آن ضرب و تقسیم می کنند. آن طرف تر یک بانک اماراتی و باز هم غرفه ای و کاتالوگ و نقشه و ماکت و بلندترین برج دنیا و صندلی و میز و نقشه و ماشین حساب…

طبقه دوم غرفه هایی قرار دارند که محصولات تولیدی کشورهای اروپایی، آمریکایی و ژاپنی را که در دبی و دیگر شهرهای امارات می فروشند، اینجا عرضه کرده اند. این غرفه ها خیلی شلوغ نیستند. چند تایی از آنها گویا اصلاً مشتری ندارند. از این گونه وسایل تا دلتان بخواهد در بازارهای تهران به راحتی پیدا می شود. آنچه که نیست و فعلاً باید آن را غنیمت شمرد در همان طبقه اول است و آن نمایشگاه صاحبان آژانس های مسکن امارات متحده عربی است که برای پیدا کردن مشتری های خود و پیش فروش ساختمان ها و مجموعه های مسکونی شان راهی بازار بزرگ تهران شده اند. به قول یکی از آنها، ایرانی ها پول زیادی دارند، اما چون نمی دانند آن را چطور خرج کنند، ما آمده ایم تا راه درست خرج کردن را به آنها نشان دهیم. خرید ساختمان در امارات.

{{بوی ایران از دبی}}

حمیدی، ایرانی ای که از اداره کنندگان یکی از غرفه هاست، با انگشت ماکت شهر جدید دبی را نشانم می دهد: «اینجا قرار است دبی جدید ساخته شود و دولت ساخت و ساز آن را به بسیاری از شرکت های خصوصی واگذار کرده است. ما هم اینجا هستیم تا مشتریان خود را از میان ایرانیان انتخاب کنیم.» و ادامه می دهد: «استقبال بسیار خوب بوده است واحدهای مسکونی ما تا سال ۲۰۰۵ تحویل داده می شوند. دولت تا ۶۰ درصد به متقاضیان تسهیلات و وام می دهد. همین طور هم اقامت سه ساله به کسی که سند این واحدها به نامش است. البته به همراه خانواده اش.»

به گفته حمیدی مسئله اقامت و تسهیلاتی که دولت امارات برای این منظور در نظر گرفته موجب شده تا ایرانی ها رو به سوی امارات بگذارند از همه جای دنیا. آمریکا، اروپا و ایران.

«ایرانیانی که مقیم اروپا و آمریکا هستند با خریداری این ساختمان ها به راحتی می توانند به کشوری بیایند که نزدیک ترین فاصله را با ایران و تهران دارد. ضمن اینکه نزدیک به ۴۰ درصد مردم آن را هم هموطنان خودشان تشکیل می دهند. علاوه بر این امنیتی که دبی دارد اروپا و آمریکا ندارد. به ویژه ایرانیانی که سال ها از کشور دور بوده اند تمایل زیادی برای خرید این مجتمع های مسکونی از خود نشان داده اند. بوی ایران را از دبی بهتر می توان شنید تا از لندن و نیویورک». حمیدی همین طور با هیجان توضیح می دهد: تاکنون ۱۵ درصد مشتریان، ایرانیان مقیم خارج بوده اند و در این سه روز نیز نزدیک به ۱۰ درصد ایرانیان داخل کشور، ابراز تمایل قطعی داشته اند. این یک پروژه بزرگ است. همه تقاضاها را می توان پاسخ گفت. ۱۴۰ برج مرتفع و پروژه ای که قرار است هشت سال طول بکشد. هر یک از این واحدها متری ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ دلار پیش فروش می شود. قیمتی که حالا دیگر بسیاری از ساختمان ها در نقاط مختلف تهران دارند.

{{دبی تهران می شود}}

دوربین تصویربرداری تند و تند از لابه لای تصاویر انیمیشنی پروژه خیالی می گذرد. امواج دریا، ساحل سرسبز، چمن، درختان نخل و ناگهان یک ویلای سفیدرنگ با بام سبز و پنجره هایی روبه دریا. دوربین از در وارد می شود، نمای زیبایی از ویلا را نشان می دهد و به طبقه دوم می رود. نرده های چوبی خوش رنگ و پنجره ای رو به آب های نیلگون خلیج فارس. دوربین به سرعت جلو می رود و گوینده با هیجان آنها را توصیف می کند. خریدار و فروشنده برروی نقشه خم شده اند و ماشین حساب ها دلار را به درهم و سپس به ریال تبدیل می کنند. حدود ۱۹۰ میلیون تومان. بله یک واحد ۱۰۲ متری برابر با ۸۸۰ هزار درهم که حدود ۱۹۰ میلیون تومان است. البته بستگی به این دارد که در چه طبقه ای باشد. در آنجا (امارات و دبی) چشم انداز خیلی مهم است هر چه طبقه بالاتر برود، قیمت هم بالاتر می رود.

تصویر انیمیشن فضای سبز را با مجتمع های مسکونی در هم می آمیزد. آبراه هایی به تقلید از ونیز ایتالیا قرار است که نقش خیابان را در این مجتمع های مسکونی و میان این ویلاها بازی کنند و پیاده روهایی با نرده ها و حفاظ هایی شیک و خوش رنگ. از مطهری مردمیانسالی که تازه از پشت میز مذاکره بلند می شود و چشم از تلویزیون بر نمی دارد، می خواهم چند دقیقه ای سوالاتم را پاسخ بدهد. می گوید: «چرا از این واحدها یکی را نخرم، برج های الهیه و زعفرانیه تهران را متری دو میلیون تومان خرید و فروش می کنند، اینها قیمت شان کمتر است. ضمن اینکه حتماً کیفیتی که این ها خواهند داشت، هرگز ساختمان های تهران ندارند.» به تلویزیون اشاره می کند: «می بینید چه فضای زیبا و آرامی دارد. آدم کیف می کند. اگر چه شرایط آب و هوایی آنجا شاید خیلی مناسب ما ایرانی ها نباشد، اما فکر کنید، رفته اید و در کیش خانه ای خریده اید.» و سپس با افسوس ادامه دهد: «چرا در کیش خودمان چنین کارهایی نمی کنند. مگر سواحل کیش از این ها زیباتر نیست. خیلی ها دنبال این هستند که مغزها و سرمایه ها از کشور فرار کنند. من اگر در دبی یک خانه داشته باشم با یک بلیت هواپیما و یک ساعت و نیم پرواز خودم را به تهران می رسانم، یواش یواش دبی یک شهر ایرانی خواهد شد و…»

{{همه خریدند}}

بر روی یکی از میزها می نشینیم. نقشه های زیادی از چگونگی کیفیت و استحکام بنا گرفته تا فضای سبز، زمین بازی و فروشگاه های مدرنی که قرار است ساخته شود، روی میز پخش شده است. از خانمی می خواهم که توضیحاتی در این رابطه به من بدهد و او تند و تند توضیح می دهد:

«شرکت ما ۱۲ مجتمع را در پروژه پالم رزیدنس در دست اجرا دارد، چشم انداز خیره کننده دریا، گنجه بزرگ با قفسه بندی، پنجره های عایق دوجداره، کابینت آشپزخانه از بهترین نوع در کیفیت، سکوهای دور دستشویی از جنس گرانیت، آینه های بلند و نورپردازی حاشیه ای در حمام، تکنولوژی مدرن و امنیت بالای و…» از شرایط خرید می پرسم: «۱۰ درصد پیش پرداخت هنگام امضای قرارداد، ۲۰ درصد قسط اول ۳۰ روز پس از امضا، ۲۰ درصد قسط دوم اول فوریه ،۲۰۰۴ ۲۰ درصد قسط سوم اول اوت ،۲۰۰۴ ۲۰ درصد قسط چهارم اول فوریه ۲۰۰۵ و ۱۰ درصد هم در پایان کار و همین طور ویزای اقامت قابل تمدید سه ساله برای اعضای خانواده صاحب سند. وقتی می گویم گزارشگر روزنامه ام، از حرف زدن می ایستد، چند ثانیه ای نگاهم می کند و به عربی با مدیر غرفه صحبت می کند. و مدیر غرفه هم به جمع ما اضافه می شود:

«در این چند روز سرما خیلی شلوغ بود. تعداد خیلی زیادی با ما قرارداد بستند. حدود ۱۰۰ نفر. آن خانم ادامه می دهد: «بعضی هایی که با آنها قرارداد بستیم اصلاً فکر نمی کردیم که خریدار باشند، به قیافه شان نمی آمد. اما خب خریدند. اقامت قابل تمدید سه ساله خیلی مهم است. برای همین تقاضاها هم بالاست. با داشتن اقامت امارات شما به راحتی می توانید، به هر کشور اروپایی و آمریکایی که حالا به ایرانی ها به سختی ویزا می دهند، سفر کنید. این امتیاز خیلی بزرگ است.» نگاهم به یک تابلوی بزرگ می افتد. با خط درشت و خوانایی بر روی آن نوشته شده: «کلمات رئیس اداره جوازات و اقامت دبی.» با عکس رئیس و جملاتی به عربی که ترجمه فارسی آنها هم در زیرش آمده است: «… به ایرانی های عزیز که وطن دوم خود را امارات می دانند خوش آمد می گوییم. ما با آغوش باز از شما استقبال می کنیم و تسهیلات بازرگانی، سیاحتی، اقتصادی و اجتماعی به شما اعطا می کنیم…» مردی میانسال به همراه زن چادری و دخترش به میان حرفمان می پرد: «آنها (اشاره ای به یک غرفه می کند) به من متری دو میلیون تومان فروختند. آیا خیلی گران نبود؟ و زن جوابش می دهد: «بستگی دارد در کجا و طبقه چند بوده باشد. نه ،گران نخریده اید.» آن مرد نامش را به منهم نگفت. از او پرسیدم شما چرا در دبی خانه و آپارتمان خریده اید؟ گفت: «مگر ما چه مان است. حالا که پولی در دستمان است، چرا آن را در یک جای مطمئن و یک کشور نزدیک که خیلی هم با اینجا و فرهنگ ایران بیگانه نیست سرمایه گذاری نکنیم.» شروین یک جوان شیک پوش که به گفته خودش یک شرکت ساختمانی دارد و دکترای مدیریت، روی یک میز معامله دیگر نشسته می گوید: «مسئله اقامت خیلی مهم است. دبی مراکز خریدی دارد که از اروپا و آمریکا مردم را به آنجا می کشد. آزادی و آرامش هم که البته یک حرف دیگری است. تازه تمام این واحدهای زیبا و لوکس را قسطی می دهند، آن هم با بهره چهار تا شش درصدی و برای یک سازنده بهره سه درصدی. در حالی که شما در ایران بهره ۱۴ تا ۲۰ درصدی را باید بپردازید. قیمت هایش هم که ارزان تر از همین میدان آرژانتین و خیابان ولیعصر تهران است.» خانمی که مسئول یکی از میزها است رو به شروین می کند و می گوید: قرار بود یک آپارتمان خوب برای من در جردن (آفریقا) پیدا کنی، پس چی شد؟ من به او گفتم: خود شما چرا در این آپارتمان ها سرمایه گذاری نمی کنید. گفت: من پول زیادی ندارم. علاوه بر این دبی هرگز هوای تهران را ندارد. همین که آدم برود و یک هوایی عوض کند کافی است. تهران برای زندگی بهتر است. مدیر غرفه اضافه کرد: استقبال خیلی خوب بوده است چند نفر از آژانس های مسکن تهران مراجعه کردند تا نمایندگی فروش ما را در تهران بگیرند، اما ما فعلاً قبول نکرده ایم. اما احتمالاً در آینده، چنین کاری خواهیم کرد. ایرانی ها خوب پول خرج می کنند. باید در این راه به آنها کمک کرد.

{{گردشگری ایرانی در امارات}}

از سالن بیرون می روم. نفس عمیقی می کشم. هنوز تعداد زیادی هستند که می خواهند وارد سالن شوند و همان دو مرد همچنان تذکر می دهند خانم ها حجابتان را رعایت کنید و… روبه رو و آن طرف خیابان نمایشگاه هتلداری و گردشگری ایران برپاست. به نظر می رسد با وجود نمایشگاه اماراتی ها، نتوانسته اند خودنمایی کنند. رفت و آمد بسیار کم است. صنایع دستی، لباس های محلی و سوغاتی های مناطق مختلف ایران، دیگر در مقابل سوغات امارات و دبی رنگ باخته اند. غرفه ها خلوت و کسانی که در غرفه ها هستند در حال صحبت با همدیگرند. به نظر می رسد که روزهای کم دردسری را پشت سر گذاشته اند. مقابل غرفه چابهار چند نفری جمع شده اند. دلیلش هم قرعه کشی برای یک سفر مجانی به چابهار است. ساعت های چوبی بسیار ظریف و گرانقیمتی که در یک غرفه کوچک به نمایش گذاشته شده اند و خانم مسنی که در آن نشسته نتوانسته جلب نظر کند. هر کس هم که از سالن محل نمایشگاه گردشگری و هتلداری ایران خارج می شود، یک راست به روبه رو و نمایشگاه اماراتی ها می رود. آنجا همه چیزش متفاوت است. حتی زیر سیگاری ها و میزهای پذیرایی شان. عرب های سرتاپا سفیدپوش، موبایل به دست و کمی عبوس و اهل بریز بپاش خیلی می توانند جذاب تر باشند.

{{همه رفتند}}

در شرایط فعلی که اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور نشانه های امیدوارکننده از خود نشان نمی دهد، برگزاری نمایشگاه اماراتی ها توسط هر مقام و صاحب منصبی که آن را مورد حمایت قرار داده است، اقدامی است، برای انتقال سرمایه هایی که از علائم ارسالی از سیاست و اقتصاد ایران راضی نیستند. یک کارشناس سیاسی، اقتصادی ضمن بیان این مطلب می گوید: در حالی که شورای شهر قدیم و جدید تهران نتوانسته اند دیپلماسی مشخص در مورد ساخت و ساز ارائه دهند و با حرف های غیرکارشناسی ای که هرازچندگاهی چاشنی نظرات شهرداری و وزارت مسکن را با خود دارد، نتیجه ای جز رکود بازار مسکن ندارد، وقتی چنین نمایشگاهی در چنین شرایطی برگزار شود، به راحتی پول هایی که قرار بوده در بخش ساختمان تهران و کشور هزینه شوند، راهی امارات می شوند. امارات متحده عربی، یکی از بزرگ ترین جذب کننده های سرمایه های مادی و معنوی ایران شده است.

بیش از چهار هزار شرکت خصوصی و دولتی ایرانی در امارات به ثبت رسیده اند. سالانه حدود ۳۰۰ هزار ایرانی به این کشور سفر می کنند و حالا هم قرار است که با پیش خرید واحدهای مسکونی و تجاری که در چند سال آینده در امارات ساخته خواهند شد، باقی مانده پول، حیثیت و اعتبار ایرانی هم به آنجا منتقل شود. کشور در حال خالی شدن است. چوب حراج به آن زده اند و کسی هم پاسخگوی این وضعیت نیست. خبرهای رسیده حاکی است که ادامه و گسترش تنش میان ایران و آمریکا به ویژه در چند هفته اخیر موجب شده گروه ها و افرادی به فکر انتقال سرمایه خودشان باشند. از سوی دیگر امارات متحده عربی با ایجاد چنین جاذبه هایی برای ایرانیان مسیری برای پولشویی، پول های حاصل از قاچاق موادمخدر و کالا را فراهم کرده است. البته می گویند که پول قرار است در دبی ردوبدل شود. اماراتی ها بی گدار به آب نزده اند. آنها تضمین های بانکی و بیمه ای لازم را کسب کرده اند تا به راحتی بتوانند پول های متقاضیان خرید مسکن خود را منتقل کنند. این ها همه نشان از این دارد که مقامات پرقدرتی باید پشتیبانی از آنها را برعهده داشته باشند. زمانی یک آگهی سفر به یکی از شهرهای ترکیه در یکی از روزنامه ها، غوغا و جنجال محافظه کاران را برانگیخت، معلوم نیست چرا در جوار صدا و سیما و آن همه روزنامه مدعی کار حرفه ای، چنین چیزی دیده نشده است. حتی آگهی های تبلیغاتی برگزاری نمایشگاه را در روزنامه ها و رسانه ها منعکس می کنند و مصاحبه مطبوعاتی گردانندگان نمایشگاه را هم با آب و تاب در روزنامه ها منعکس می کنند. هر کس به فکر خود است.

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن