{{دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۰ روزنامه نوروز}}
یک ربع به هفت صبح روز پنجشنبه به همراه یک گروه ۱۷ نفره از مرکز شهر اهواز با اتومبیل به طرف جنوب اهواز و شهر خرمشهر در حرکت بودیم و من برای پر کردن وقت کتاب «اگر خورشید بمیرد» اوریانا فالاچی، را گشودهام.
«…نابود خواهیم کرد، مجدد خواهیم ساخت. خواهیم کشت تا بار دیگر زندگی را به وجود بیاوریم. شرط «بودن»، «مردن» است. بشر میمیرد تا جای خود را به بشر دیگری بدهد. اگر درختها را ریشهکن نکرده بودیم، امروز…».
صحبتهای راهنما که در میان سروصدای مینیبوس به زحمت شنیده میشد، توجهام را از کتاب به او جلب میکند:
«این جاده را که میبینید، جاده امام صادق(ع) است. پس از شروع جنگ چون عراقیها جاده قدیم اهواز- خرمشهر را به کنترل خود درآورده بودند، خیلی سریع این جاده ساخته شد…»
جاده مستقیم است و با کمترین پیچی به سمت جنوب پیش میرود. درختهای اکالیپتوس که ویژه مناطقی چون خوزستان است، دو طرف جاده را احاطه کردهاند. تا چشم کار میکند زمین مسطح و صاف است. پس از باران سیلآسایی که حدود دو هفته قبل باریده بود، حالا و پس از گذشت چند روز تمام دشت سبز شده است. چهار روز به پایان نخستینماه زمستان مانده است. اما انگار بهار رسیده است. بهترین ماهها و روزهای خوزستان از الان شروع میشوند و حداکثر تا ۱۵ یا ۲۰ فروردین ادامه پیدا میکند و پس از آن آفتاب سوزان و شرجی هوا و خشکی زمین و هرم گرما.
صدای راهنما دوباره جلب توجه میکند:«… از هر کسی که تا ۱۵ سال پیش از اینجا عبور کرده است بپرسید، خواهد گفت:«این دشت غیرقابل کشت، غیرقابل سکونت و باتلاقی بوده است اما حالا همانطور که میبینید وجب به وجب این خاک پس از مینروبی و پاکسازی منطقه، سرسبز شده و آماده کشت نیشکر است. ما در ۱۰۰ هزار هکتار از اراضی بین اهواز تا خرمشهر و آبادان، نیشکر خواهیم کاشت و این کار را از ۱۰ سال پیش شروع کردهایم…»
{{آیا سنگ بزرگ نشانه نزدن است!}}
سرانه مصرف شکر در ایران سالانه حدود ۳۲ کیلوگرم است. رقمی که بسیار بیشتر از کشورهای اروپایی و آسیایی است. در سال ۱۳۶۸ و بلافاصله پس از پایان جنگف به دنبال یکسری مطالعات و بررسیهای گسترده که از سال ۱۳۶۲ آغاز شده بود، شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی آن ایجاد شد. هدف از این کار احداث هفت کارخانه تولید نیشکر به همراه ۱۵ کارخانه و صنعت جانبی دیگر در دشت خوزستان بود.
ظرفیت تولید داخلی کشور در آن سال نزدیک به یک میلیون و ۷۰۰ هزار تن بود و بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار تن هم وارد میشد. قیمت جهانی شکر در آن زمان به ازای هر تن در حدود ۴۵۰ دلار در نوسان بود. به این ترتیب ایران سالانه حدود ۴۰۰ میلیون دلار شکر وارد میکرد و همچنان هم ادامه میدهد.
اساس طرح توسعه نیشکر و صنایع جانبی آن جلوگیری از خروج ارز، ایجاد اشتغال در استان خوزستان و تولید بسیاری دیگر از کالاها از قبیل خوراک دام، نئوپان صنعتی، کاغذ، الکل و … بود.
پیشبینیهای اولیه طرح حکی از این بود که با اعتباری در حدود چهار هزار میلیارد ریال حداکثر تا پایان سال ۷۶ تمام این ۲۲ واحد صنعتی تولید و به بهرهبرداری خواهد رسید. در این راستا سازمان تامین اجتماعی ۵۰۰ میلیارد ریال اعتبار را تامین میکرد و به بانکهای ملی، رفاه کارگران و صادرات و همچنین سازمان گسترش خدمات بازرگانی بابت اختلاف قیمت نیشکر و چغندر مابقی اعتبار را تعهد کردند.
راهاندازی ۲۲ کارخانه، تولید ۷۰۰ هزار تن نیشکر از هفت میلیون تن نی، ۳۵۰هزار تن کاغذ، ۱۰ هزار مترمکعب نئوپان صنعتی، ۳۳ میلیون لیتر الکل و صدها هزار تن خوراک دام، اعدادی بودند که هرکسی را راضی میکرد. شاید به خاطر بزرگی همین اعداد و رقمها بود که خیلیها تصمیم گرفتند هر طور شد این افتخار را به نام خود در تاریخ ایران به ثبت برسانند!
تا پیش از آن تاریخ، بزرگترین طرح از این نوع در جهان و در کشور اوگاندا و توسط سازمان ملل اجرا شده بود، آن هم فقط راهاندازی دو کارخانه.
اما طرح ایرانیها بسیار بزرگتر از آن چیزی بود که تصور میشد. در ابتدا مسوولان وزارت کشاورزی، شورای اقتصادی، نمایندگان مجلس و هیات دولت بر این باور بودند که ارایه چنین طرحی آن قدر وسوسهانگیز خواهد بود که هر شرکت و کشور خارجی برای مشارکت و سرمایهگذاری در آن، به هرکاری تن خواهدداد.
اما گذشت زمان چیز دیگری را رقم زد. فقط تعداد معدودی پا پیش گذاشته بودند.
یک کارشناس صنایع قند و شکر میگوید:«در آن زمان خارجیها میگفتند ایرانیها دیوانه شدهاند. امکان اجرای چنین کاری با این مشخصات فنی و در این زمان و با توجه به وضعیت بینالمللی و داخلی ایران، امکانپذیر نیست. ما با یک دست چندین هندوانه برداشتیم و پس از چند سال مشخص شد که حق با آنها بوده است. ما حتی نتوانستیم یکی از آن هندوانهها را سالم از زمین بلند کنیم.»
{{حالا که بدهی را نمیدهید، بیایید کارخانه بسازید!}}
در میان نام تعداد معدودی از کشورها و شرکتهایی که برای اجرای بعضی از قسمتهای این طرح بسیار عظیم که به گفته رییسجمهوری وقت، بزرگترین طرح صنعتی- کشاورزی تاریخ ایران بود، آمادگی خود را اعلام کرده بودند، نام کشور مصر دیده میشد.
مصر از بعد از انقلاب با ایران قطع رابطه کرده بود و بخشی از بدهیهای خود را که به صورت وام قبل از سال ۵۷ از ایران گرفته، هنوز نپرداخته بود و ظاهرا هم نمیخواست که بپردازد!
با مذاکراتی که به عمل آمد، قرار بر این شد تا مصر به عنوان برنده مناقصه اعلام شود، بلکه به شکلی بتوان بدهیها را وصول کرد . سرانجام مصر به ازای ۱۵۰ میلیون دلار بدهی خود به ایران قبول کرد که قطعات یدکی مورد نیاز پنج کارخانه شکر را به ایران بفروشد. از قرار هر کارخانه ۳۰ میلیون دلار.
طرف ایرانی معتقد بود که معامله خوبی انجام داده است. چرا که با این شیوه هم توانسته بودند بدهیها را وصول کنند و هم ظاهرا با قیمت بسیار ارزانتر از کشورهای دیگر معامله را جوش دادهاند.
اما حکایت چیز دیگری بود. مصر بسیاری از قطعات را از کشورهای دیگر چون چک، اسلواکی، آلمان و هلند خریداری و به نام خود وارد ایران کرد.
تعداد زیادی از کارشناسان خود را هم به عنوان تضمین کار روانه ایران کرد و الان سالهاست که در ایران به سر میبرند.
{{نظارت یعنی چه!}}
براساس مصوبه مجلس در خصوص اجرای به موقع طرح توسعه نیشکر خوزستان مقرر شده بود که نمایندگان عضو کمیسیون کشاورزی مجلس هر شش ماه یک بار مراحل اجرایی کار را پس از بازرسی به مقامات بالاتر گزارش کنند. ضمن اینکه میبایستی نظارت بر حسن اجرای عملیات را نیز داشته باشند.
«محسن صدیق»، معاون پشتیبانی شرکت فالق صنعت میگوید:«اما تا پنج سال اول هیچ اتفاقی صورت نگرفت، نه گزارشی تهیه شد و نه بازرسی از عملیات اجرایی که هنوز آغاز نشده بود، صورت گرفت. سیاستگذاریهای غلبط در اجرای ۲۲ واحد صنعتی به صورت همزمان در حال نشان دادن عوارض و معضلات خود بود. تا حالا کارها با امر و نهی و کاغذبازی دولتی به پیش نرفته بود. چارهای نماند، جز ایجاد شرکتی که توان کارشناسی لازم برای اجرای پروژههای صنعتی در زمینه قند و شکر را داشته باشد. وظیفه آن انجام هرچه زودتر کار و افزایش توان تخصصی بالا برای انجام چنین کارهایی در دیگر نقاط کشور و یا حتی خارج از ایران…»
آیا این هم یک رؤیای بلندپروازانه بود؟ گذشت زمان نشان داد که تا حدود زیادی چنین بود. توان کارشناسی و فنی انجام پروژههای کارخانه تولید قند و شکر ایجاد شد اما آنها هنوز هم نتوانستهاند، همان کار اولی را که به آنها سپرده شده بود به پایان برسانند، خودشان میگویند هیچ کس به تعهدات مالی خود عمل نکرده است!
«فالق صنعت» با سهام ۱۰۰ درصد دولتی در سال ۷۴ و با هدف راهاندازی پنج کارخانه شکر به صورت کلید در دست، ایجاد شد. فرصت برای فکر کردن برای دوتای دیگر بود. فعلا اهمیت شروع کار بسیار زیادتر از سرنوشت آن دوتای آخری است!
حالا پس از گذشت پنج سال زمینهای مورد نیاز، یا خریداری شده بود و یا توسط دولت به شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی واگذار شد. در بخشی از آنها کارهای زیربنایی از قبیل تسطیح اراضی، زهکشی، کانالکشی، نمکزدایی و حتی کاشت نی در چند ده هزار هکتار آغاز شده بود. در بعضی مزارع هم نیها را برداشت کردند. اما کارخانهای برای استحصال شکر از آنها وجود نداشت. تنها راه پیش رو حمل آنها به کشت و صنعت کارون، در حدود ۱۰۰ کیلومتربه طرف شمال بود.
به نظر میرسید که دیگر عزم جدی برای شروع و ادامه پروژ وجود ندارد. در این سالها هزینهای بیش از تمام هزینههای این طرح صرف واردات شکر شده بود و حالا به راستی لازم بود کاری صورت گیرد.
بحران بدهیهای خارجی کشور به طورکامل، خود را نشان داده بود و دیگر از آن همه امکانات و تسهیلات وسیع مالی برای واردات خبری نبود. ظاهرا دوباره کفگیر به ته دیگ خورده بود و مسوولان به فکر تولید حمایت از صنایع داخلی افتادند. ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است!
کلنگ احداث نخستین کارخانه از آن مجموعه سرانجام در فروردین سال ۷۵ به زمین زده شد و با ظرفیت اسمی تولید ۱۰۰ هزار تن شکر در سال در بهمن ماه ۱۳۷۸ به بهرهبرداری رسید. این میزان شکر میبایستی از یک میلیون تن نیشکر و از سطح ۱۲ هزار هکتار زمین برداشت میشد. این میزان نی فقط برای کار مداوم ۱۰۰روز کارخانه کفایت میکند. دومین کارخانه نیز در سال ۷۹ آغاز به کار کرد و سومین آنها نیز قرار است، در دهه فجر امسال به بهرهبرداری برسد.
به گفته یکی از مقامات شرکت توسعه نیشکر، در فاصله زمانی سال ۶۸ تا ۸۰ کشور هندوستان توانسته با استفاده از کارخانههایی با حداکثر ظرفیت ۳۰ هزار تن تولید شکر خود را ۱۶ میلیون تن افزایش دهد. اما ایران نیز در این سالها از قرار هر سال ۴۰۰ میلیون دلار نزدیک به پنج میلیارد دلار شکر وارد کرده است.
{{شکر هم سیاسی است!}}
تاکنون شش هزار و ۵۰۰ میلیارد ریال در دشت خوزستان برای اجرای این پروژههای عظیم هزینه شده است. گفته میشود برای راهاندازی کابل ۲۲ واحد تولیدی به همین میزان پول نیاز است، تا شاید در آن حالت رؤیای راهاندازی تمام واحدها، یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار ارز از کشور خارج نشود.
از ۵۰ میلیارد تومانی که سازمان تامین اجتماعی میبایستی پرداخت میکرد، تا سال ۷۵ فقط ۹ میلیارد تومان آن را تامین کرده و از آن زمان تاکنون نیز از پرداخت مابقی تعهد خود طفره میرود.
مدیر مالی یکی از این هفت کارخانه شکر میگوید:«با زحمت و تلاش فراوان در پایان هر ماه کمتر از یک چهارم صورت وضعیت ما پرداخت میشود. این میزان حتی جوابگوی حقوق کارکنان و هزینههای جاری هم نیست. بسیاری از پیمانکاران از ادامه کار دست کشیده و میگویند تا طلبشان پرداخت نشود کار را ادامه نخوهند داد.»
محمدرضا شهری، مشاور اجرایی رییس شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی هم میگوید:«بانکها وقتی میخواهند اعتبارات لازم را توزیع کنند، زمانی را انتخاب میکنند که هیچ احتیاجی به پولشان نداشتند. ۲۹ اسفند از نظر آنها بهترین زمان است. هم ادعا میکنند تعهد خود را پرداختهاند هم دیگر نیازی به آن ندارند. اما غافل از این که این پول در آن زمان دردی از ما دوا نخواهد کرد.»
«ایپکچی» مدیر اجرایی پروژه «دعبل خزایی» هم میگوید: مساله سیاسی است و گرنه اگر اراده لازم برای اجرای چنین پروژهای وجود داشته باشد، تامین چنین مبالغی برای ادامه کار کمترین اقدامی است که تاکنون باید صورت میگرفت.»
جاویدانی هم مدیر پروژه امیرکبیر است. او نیز میگوید: «من بر سر مساله واردات شکر یکی از بهترین دوستانم را از دست دادم. او به من میگفت فلانی، چقدر در این بیابانها عرق میریزی.الان پول در واردات و صادرات است. بعدها فهمیدم خود او در یک مرحله بیش از ۳۵ هزار تن شکر وارد کرده است. این مملکت به درد تولید نمیخورد. تولید طرفدار که ندارد هیچ، دشمنان بیشماری را هم ایجاد می کند.»
فارغ از تمام بحثهایی که میشود، حالا به مرحلهای رسیدهایم که دیگر نمیتوان مانع از ادامه کار شد. باید کارخانههای شکر طرح توسعه نیشکر خوزستان و صنایع جانبی راهاندازی شود. پس از آن هم نوبت به راهاندازی صنایع جانبی کاغذ، الکل، نئوپان صنعتی و خوراک دام خواهد رسید. چرا که رها کردن طرح بدون صنایع جانبیف یعنی خودکشیف خودکشی طراحان طرح، چرا که شکر تولیدی دارای هیچ توجیه اقتصادی نیست و اشتغال لازم را برآورده نمیکند، نابودی محیطزیست خوزستان و نفی کارآمد نیروها و گروههای مهندسی و عملیاتی که در این سالها این همه هزینه و تلاش برای به وجود آمدن آنها شده است. دیگر در مرحلهای هستیم که نمیتوان مانع ادامه کار شد. قطعات یدکی و تجهیزات ساخت داخل و خارج خریداری و به منطقه حمل شدهاند. تعداد بسیار زیادی از افراد تحصیل کرده بیکار وجود دارند که به واسطه برنامهریزیهای شرکت توسعه نیشکر به عنوان بورسیه در بخش صنایع قندو شکر تحصیل کردهاند و منتظر روزی هستند که از عمل و دانش خود بهره ببرند.
اگر این طرح دارای مشکلات زیستمحیطی است و توجیه اقتصادی ندارد، چرا در سال ۶۸ و پنج سال پس از آن که هنوز هزینه زیادی بر کشور وارد نشده بود، عنوان نشدهاند؟
ظریفی در این مورد گفته است:«برخی از نیروهای نفوذی مافیای قاچاق هرگز تصور نمیکردند طرح و پروژهای به مرحله بهرهبرداری برسد که مانع از واردات شکر، کاغذ و … شود. به همین دلیل در ابتدا و پنجسال پس از آن که حداقل کار اجرایی صورت گرفته بود، هیچ واکنشی نشان داده نشد.
اما همزمان با تاکید برخی از مسوولان و شرکتهای اجرایی و پیمانکاری بر پایان دادن سرنوشت پروژه، صداهای مخالف نیز از گوشه و کنار شنیده شد. شاید هم واردات بیش از ۲۵۰ هزار تن شکرمازاد بر واردات سالانه، تقریبا همزمان با راهاندازی نخستین کارخانه از این مجموعه هفتگانه بیارتباط با این وضعیت نباشد.»
عدهای در سال ۶۸ به دنبال ایجاد بزرگترین پروژهها و طرحها در طول تاریخ ایران بودند و حالا هم عدهای به دنبال بیشترین و بزرگترین رقمهای واردات شکر و کاغذ هستند. واقعیت این است که با این نرخ رشد جمعیت در کشور ما راهاندازی این هفت کارخانه هم هیچ دردی را دوا نخواهد کرد. مردم این کشور آن قدرها شکر برای شیرین کردن کام خود نیاز دارند، که بتواند عطش سیریناپذیر برخی از آقاین را برای واردات رفع کند.
{{خرمشهر، آبادان و نیشکر!}}
صفحهای دیگر از کتاب «اگر خورشید بمیرد» را ورق میزنم. «… الان سال ۱۹۶۴ است، آمریکاییها برای ساختن کپسول آپولو که قرار است انسان را به کره ماه ببرد، از سال ۱۹۶۱ تاکنون مشغول کار هستند یکی از کارمندانش با افتخار میگوید:«این مقدار زمان ناچیز است. البته با در نظر گرفتن و مقایسه اینکه برای ساختن بمب اتم شش سال وقت لازم بود، جهت تلویزیون ۱۲سال، برای تکمیل رادار ۱۵ سال، برای رادیو ۳۵ سال، برای تلفن ۵۶ سال و برای صنعت عکاسی ۱۱۲سال…».
و من با خود فکر میکنم ما که به دنبال اختراع چیز جدیدی نیستیم، پس در کجای تاریخ قرار داریم. به خرمشهر نزدیک میشویم. راهنما میگوید:«همه میگویند طرح توسعه نیشکر توجیه اقتصادی ندارد. اما واقعیت این است که همه چیز را با عدد و رقم نباید سنجید. زمانی اصلا توجهی به عدد و رقم نداشتیم و حالا میخواهیم همه چیز را با اعداد خشک مقایسه کنیم. برای انجام این پروژه کانالهای عظیم آب ساخته شده است که دیگر این دشت را برای دشمن فرضی غیرقابل عبور میکند. وضعیت اراضی به گونهای تغییر یافتهاند که دیگر هیچ تانکی قادر نخواهد بود به راحتی تا ۱۵ کیلومتری اهواز پیش برود. ما در حال ایجاد ضریب امنیتی برای منطقه هستیم. در عین این که به دنبال تولید شکر و کاغ هم هستیم…».
ساعت ۴ بعدازظهر پنجشنبه ۲۷ دیماه سال ۸۰، هوا بسیار عالی است. تک و توک مرد و زن خرمشهری در خیابانها رفتوآمد میکنند. هرچند صد متر آثار جنگی که ۱۲ سال پیش پایان یافته دست نخورده به چشم میخورد.
دیوارهای سوراخ سوراخ شده، سقفهای فرو ریخته، کشتیهای به گل نشسته در شط و سیلوهای فلزی که وقتی از کنار آنها رد میشوید، عبور نور از هزاران سوراخ ایجاد شده در آن منظره زیبایی را به نمایش میگذارد.
از ساختمان چهار طبقه گمرک سابق خرمشهر بالا میرویم. از آنجا حتی با چشمان غیرمسلح هم میتوان خودروهای عراقی را که در حال تردد هستند، دید. این ساختمان آخرین بنای شهر خرمشر به طرف عراق است که همچنان مخروب و بدون کوچکترین تغییری پس از جنگ تاکنون، فقط شاهد جهانگردان و ایرانگردانی است که در فصل خوب آب و هوایی از سرکنجکاوی، برای دیدن خاک عراق از پلهای فرسوده و فرو ریختهاش بالا و پایین میروند.
در میان دیوارهای مخروبه طبقه اول آن، پردهای که از پشت شیشه خودنمایی میکند و همینطور روشن بودن چراغی نشان از سکونت خانوادهای در آن دارد و در اتاق کناری نیز یک خانواده دیگر.
{{***}}
… در یک نگاه کلی به نظر میرسد شهر هیچ رونق ندارد، یکی از همراهان میپرسند این مردم چطور زندگی میکنند، آیا هیچگونه سرگرمی دارند؟ و دیگری پاسخش میدهد: تنها سرگرمی آنها تلویزیون کشورهای عربی است که در اینجا به راحتی دریافت میشود. راهنما هم اضافه میکند: ۱۲ کانال!
در آبادان هم شرایط تفاوت چندانی با خرمشهر ندارد. جزیره مینو و آن طرفتر هم چشمانداز خاک عراق از دور خود را به بیننده تحمیل میکند. چندماهیگیر عراقی در حال ماهیگیری دیده میشوند.
اینک در آبادان و خرمشهر، دو تا از مهمترین شهرهای ایران پیش از جنگ، زندگی ادامه دارد… بازار ماهیفروشها که همیشه جذابیت خاص خود را دارد و بازار کویتها که اجناس قاچاق کشورهای عربی در آن به فروش میرسد، از جاذبههای آبادان هستند.
البته ساحل دلانگیز کارون صفایی دیگر دارد. ساختن این همه ویرانی کی به پایان میرسد؟ گویا سرنوشت آنها را به طرح توسعه نیشکر گره زده است.
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن