در میدان عمل سیاسی و سیاست ورزی ایرانیان ادبیاتی چون آشتی، گفتگو و حل مسائل بر اساس منافع ملی، جایگاه خاصی ندارد و عموماً بهجای آنها، مرگ، نابودی، زندان، حذف و انقلاب نشسته شده است. دستکم در ۱۰۰ سال اخیر جریان غالب این کلمات و عملگرایی همسو با آنها، تعیینکننده میدان سیاست ورزی در ایران بوده است. ازاینرو، در حوزه سیاست ورزی و تئوری سیاسی، در این زمینه، فقیر هستیم و نیاز به ساخت ادبیات آن و تبدیل کردنش به یک گفتمان است.
چه موافق باشیم و چه مخالف، ما در یک محیط جغرافیایی ، اقتصادی و سیاسی و تاریخی قرارگرفتهایم که مجبور به زندگی با خیل عظیم مخالفان خود هستیم. مخالفان سنت، مخالفان تجدد، مخالفان استبداد، مخالفان دموکراسی، مخالفان مذهب و … همه آنها به همان اندازه دیده میشوند که موافقان آنها. همه افرادی که به این جریانها و تفکرات تمایل دارند، بخشی از قدرت – نرم و سخت – را در اختیاردارند و امکان حذف و نابودی هیچکدام وجود ندارد. ما به هم زنجیرشدهایم و در هر جهتی که میرویم باید دیگران را هم با خود بکشیم. برای همین مدتها است که در جا میزنیم. چراکه نیرویهای متضاد واردشده بر یکدیگر، خنثی میشوند و دستاورد مناسب را برای هیچ طرفی در برندارد.
بیایید یکبار هم همکاری باهم و بیرون آمدن از این “گودال درجا زدن” را تجربه کنیم. این مسیر نیز با گفتگو و آشتی ملی صورت میگیرد. البته خیلی کار سادهای نیست و نیاز به انسانهای بزرگ، ازخودگذشته ،باایمان عمیق به منافع ملی ایران و احترام به شأن و هویت انسانها دارد. فارغ از اینکه این انسانها دارای چه مذهب، چه تفکر و چه گرایش سیاسی هستند.
علاوه بر این، در میان تمامی این نیروهای متضاد درون جامعه ایران، نیاز به رهبرانی است که نفوذ کلام لازم را داشته باشند و به طرفداران خود بفهمانند اگر با گروهها و جناحهای دیگر همکاری نکنیم، درنهایت همین میزان از برخورداری مادی و معنوی را نیز نخواهیم داشت. به آنها یادآوری کنند وقتی فرصت گفتگو و آشتی ایجادشده و ما پاسخ لازم را به این درخواست ندهیم، مردمی که در آینده در برابر ما قرار خواهند گرفت ،بهاندازه پیشنهاد دهنگان آشتی ملی و گفتگو، مهربان نخواهند بود.
طرح آشتی ملی و گفتگو همگانی، نه از روی ضعف و ناتوانی مطرحشده و نه برای اینکه دوباره افراد به قدرت برگردند. درواقع مطرح کنندگان این طرح از چنان جایگاه و موقعیتی برخوردارند که احساس میکنند میتوانند تندروها و کسانی که مخالف گفتگو هستند را راضی به نشستن دور یک میز کنند. این احساس قدرت نیز از جایگاه آنها در میان جامعه مخاطبشان نشأت میگیرد. این رهبران در برابر خود به رهبرانی از جناح مقابل نیاز دارند که بتوانند همین نقش را در میان مخاطبان خود بازی کنند.
به نظر میرسد، کسانی چون خاتمی، افراد شاخص جناح بزرگ تحولخواه و اصلاحگرای ایران هستند که ندای آشتی و گفتگوی ملی را سر دادهاند. آنها برای رسیدن به مقصود خود نیاز به رهبرانی در جناح مقابل دارند که تمام پرونده حرفیای خود را بر روی آن بگذارند و تندروهای طرفدار خود را به آرامش دعوت کنند . اما ظاهراً چنین افرادی در میان آنها یافت نمیشود. کسانی که حاضر باشند خطر کنند و به آنها بگویند: فردا دیگر آدمهای مهربان و صاحب نفوذی چون خاتمی نخواهند بود تا ما را از گزند مخالفان حفظ کنند. پس دم را غنیمت بشمارید و به همینکه دارید بسنده کنید.
البته این رهبران باید به آنها یادآوری کنند که با نشستن دور میز آشتی ملی، منافع مالی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنها و فرصت مشارکت درروند آینده کشور از آنها گرفته نخواهد شد. باید به آنها بگویند ما از آنچنان امکانات مادی و آموزشی و ارتباطی برخورداریم که امکان حذف ما وجود نداشته باشد و همه اینها تنها در صورت نشستن در کنار مخالفان حاصل خواهد شد.
مشکل محافظهکاران ایرانی که هرروز یک اسم جدید برای خود ابداع میکنند، این است که فاقد چنین رهبرانی هستند و عموماً رفتاری ریاکارانه دارند. بسیاری از آنها در گفتگوهای شخصی و دیدارهای خصوصی میگویند که ما بهتنهایی نمیتوانیم کشور را اداره کنیم و نیاز به یک تفاهم با گروههای دیگر داریم. اما همین افراد در برابر افکار عمومی نقش دیگری را بازی میکنند و مواضع متضاد، طرح میکنند. همین رفتار دوگانه علامت مناسب خود را به دیگر افراد تصمیمساز همسو با آنها نمیدهد و موجب هدر رفتن نیرو، توان و فرصتهای بهدستآمده میشود.
این آشتی در صورتی حاصل خواهد شد که همه در مقابل تمام اقداماتی که درگذشته انجام داده و بهنوعی نقض گسترده حقوق بشر و قانون بوده، پاسخگویی شفاف داشته باشند و در برابر افکار عمومی بابت انجام این اقدامات معذرت بخواهند و تقاضای بخشش کنند. از این افراد در میان تمام گروها بهاندازه کافی وجود دارد و اینگونه نخواهد بود که فقط از یک جناح بازخواست عمومی صورت خواهد گرفت. بدیعی است کسانی که نقش بیشتری در تصمیم سازی و اجرای آن تصمیمها دارند، بیشتر باید دراینباره توضیح دهند.
رسیدن به این نقطه هم بسیار سخت است و هم دستیافتنی. تنها باید با خودمان صادق باشیم و شهامت پذیرش اشتباهات را داشته باشیم و مطمئن باشیم مرمان مهربانی هستند که با بزرگواری خود، تقاضای بخشش را پاسخ مناسب و بزرگوارانه خواهند داد. این دریچه برای همیشه بازنخواهد ماند.
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن