«این مقاله را به خواهرم فریده؛ مادر چهار فرزند که چند ماه پیش بر اثر سهل انگاری یک پزشک در ایران جان خود را از دست داد تقدیم میکنم.»
شایسته جامعه ای با ساختار سالم و سازنده این است که هر کس که در پی کسب علم و دانش وپژوهش رفت و حتی اندکی با زحمت تحقیق وتفکر استدلالی آشنا گشت؛ طبیعتا نمیتواند به روش های غیر اخلاقی یا غیر قانونی با انتساب تیتریا عنوان دروغین به خود اعتبار بخشیده وبه این ترتیب نه تنها به خود فریبی بلکه به مردم فریبی بیهوده دامن زند.
کاربرد تیترهای واهی دکتر؛ پژوهشگر؛ استاد دانشگاه؛ نویسنده؛ روزنامه نگار و غیرو به منظور کسب اعتبار یا بدتر از آن برای رسیدن به مقام و مرتبه؛ تبلور فرهنگی کژپندار؛ جعل انگار و بیمارگونه ای ست که در دهه گذشته گریبان عده ای ازهموطنان ما را گرفته است.
از همین رو پدیده «خود دکترخوانی » یا اشاعه فرهنگ « بخوان مرا دکتر» به نحوی مضحک در چند ساله اخیر در میان بعضی از ایرانیان داخل و خارج کشور شیوع یافته و برای بعضی به یک ترفند بی معنا تبد یل شده است.
خطرناک ترین نمود مادی این جعل فرهنگی ؛ خرید دیپلم تقلبی در ایران یا در خارج از کشور توسط یا برای کسانی است که هدفی جز پرش به پست های کلیدی و ارتفاعات قدرت و سوء استفاده از امکانات دولتی یا خصوصی را نداشته اند.
و گاه با استفاده از همان تیتر جعلی به جنگ فکری یا فیزیکی با منتقدین یا مخالفین خود نیز رفته اند.
این کنش ناهنجار نمودی از سقوط اخلاقی و علمی جامعه ایرانی درسالهای اخیر ست.
از طرفی دیپلم سازی آسان در پاره ای از دانشگاه های بعد از انقلاب که بجای پرورش علمی دانشجویان به فابریک دیپلم سازی تبدیل شده اند روشی است قانونی و بی درد سر برای داوطلبان بی صلاحیتی که جهت ورود به دانشگاه تنها توان پرداخت شهریه ای کلان را داشته اند.
سیستم آموزشی ایران راه یابی به دانشگاه را برای کسانی که منتسب به خدمت به نظام بوده اند از جمله خانواده شهدا و بسیجی ها هموار کرده است.
این امکان مورد سو استفاده فرصت طلبانی قرار گرفته که با پرداخت پول یا پارتی و بدون هیچ استحقاق علمی به انواع و اقسام مدارک و تیترها مزین گردیده اند.
راه یابی عده ای سفارشی بدلایل ایدیولوژیک یا نزدیکی به اشخاص با نفوذ، سیستم علمی و دانشگاهی ایران را دچار اغتشاش کرده است.
چرا که دانشجویان ممتاز؛ درس خوان و زحمت کش در کنار کسانی قرار میگیرند که کوچکترین زحمتی برای راهیابی به دانشگاه بخود نداده و با دادن پول یا با داشتن پارتی و حتی بدون حضور در کلاسها به دریافت مدرک در حساس ترین رشته ها از جمله انواع رشته های پزشکی, قضایی, مهندسی ومدیریت و اداری نایل گردیده اند.
تاسیس صدها دانشگاه آزاد توسط سرمایه داران جمهوری اسلامی و اخذ هزینه های سنگین از دانشجویان و تنزل کیفیت علمی و آموزشی و تخصصی یکی از ضایعات سیستم آموزشی ایران است.
افت کیفیت آموزشی و علمی؛ شیوه های ناسالم برای کسب دیپلم دانشگاهی و حتی دکتری، سیستم دانشگاهی ایران و دیپلم صادره از آنرا آسیب پذیر و بی اعتبار کرده است.
بی شک نا بخشودنی ست که عده ای از برگزیدگان برای اشغال پستهای وزارت؛ مدیریت و ریاست به خرید دیپلم و مدرک دانشگاهی نه تنها در داخل بلکه در خارج از ایران پرداخته و با این روش ارزش تلاش؛ اندیشه و تحقیق علمی را از سکه بیاندازند.
با انتساب همین افراد آماده خور و بی توشه علمی و معنوی به پست های مهم و حتی استادی دانشگاه ؛ دولت ایران به هرج و مرج و بی مسولیتی در تمامی سطوح دامن زده و سیستم پول و پارتی به کلیه روابط اداری؛ اجتماعی و شخصی جامعه رسوخ کرده است.
به همان نسبت نیزگسترش فرهنگ بی مسوولیتی ؛ عدم پاسخگویی به اشتباهات فاحش جبران ناپذیر؛ سرکوب و تاراج سرمایه های انسانی؛ تولیدی و تاریخی بر آمد غم انگیز چنین سیستمی ست.
فقدان تنبیه و مجازات برای کسانی که به نادیده انگاشتن حقوق و ارزش برابر شهروندان به واژگونی قانون کمر بسته و واژه عدالت را در نگاه بی رنگ و بی اعتبار کرده اند؛ نتیجه ای جز رشد سرسام آور فساد اداری؛ اخلاقی و اجتماعی نداشته است.
از طرفی آنارشی مراتب و مکانها که خود ناشی از مهاجرت میلیونها ایرانی به خارج از وطن بوده موجب در هم ریزی سیستم ارزشهای علمی و رد یابی آن در خارج از مرزها نیز گشته است.
به گونه ای که انتساب خود سرانه تیتر دکتری , پژوهشگری , محقق و متخصص و انواع و اقسام تیتر های دیگر در میان پاره ای از هموطنان ما در خارج از مرزها نیز قابل تامل و برخورد است.
بدبختانه بعضی از شخصیتهای ادبی؛ فرهنگی و سیاسی نیز برای اعتبار بخشیدن به گفت یا نوشته های خود به تیتر دروغین علمی تخصصی دکترا یا پژوهشگر متوسل میگردند.
گویی قبو ل و معرفی خود با عنوان شاعر؛ نویسنده؛ روزنامه نگار یا فعال سیاسی پاره ای را بی هیچ دلیل دچار ضعف نفس و خود کم بینی می کند.
یکی از علل آنرا میتوان در احساس حقارتی یافت که بسیاری از ایرانیان پس از انقلاب را چون شبحی دنبال میکند .
دلیل دیگر آن عدم برخورد با فرهنگ دروغگویی و قمپزاست که این نیز نشان بی مسوولیتی در قبال خود بعنوان روشنفکر و دربرابر مخاطب یعنی مردم یا جامعه است .
با وجود اینکه هر یک از این عناوین به خودی خود؛ بازگوی ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ویژه ای برای هر فرد میباشد.
چرا که هر یک از این حرفه ها اهمیت و جای خود را در ضمیر و فرهنگ مردم دارد و نداشتن تیتر دکترا کمترین خدشه ای به اهمیت شاعری که مشغله اش شاعری است یا فعال سیاسی که اهداف دیگری را دنبال میکند ؛ ندارد .
در شرایطی که استفاده از مدارک جعلی میبایست منجر به برکناری و تنبیه مقامات دولتی گردد؛ با اینهمه نمیتوان استفاده دروغین از تیتر های تخصصی بوسیله کسانی که حتی نفی مادی نیز از آن نمیبرند را نادیده انگا شت وبد ینگونه به سهل پذیری عمومی دامن زد.
گرچه ارزشیابی علمی همه تیتر های دکترای واقعی نیز کاری است بس دشوار.
زیرا عوامل چندی در اهمیت تیتر دکتری از جمله رشته درسی، سیستم دانشگاهی هر کشور، سطح علمی و تحقیقاتی دانشگاه مربوطه و استادان ناظر و در نهایت محتوای رساله یا تز دکترای فرد محقق، همچنین دستاوردها و تلاش علمی او برای تحلیل موضوع مورد تحقیق در ارزش گذاری نتایج تحقیق موثرند.
در نتیجه داشتن یک تیتر دکترای حقیقی نیز به خودی خود موجب کسب اعتباری برای بیان نظرات فرد نمی گردد.
چه بسا محققینی که با نوشتن هزار صفحه و با مطالعه و بررسی صدها کتاب و با خوردن دود چراغ چند ساله، به تیتر دکترا نایل میگردند و پاره ای دیگر با تحصیلات تفننی تنها با نوشتن دویست صفحه شلنگ تخته یا با کپی برداری از تحقیقات دیگران به همان تیتردر دانشگاهی دیگر و در دیاری دیگر دست میازند.
گذشته ار آنکه ارزش اندیشه و سخن, تلاش و شخصیت هر انسان ارتباطی به داشتن یا نداشتن فلان یا بهمان تیتر ندارد.
لازم به یاد آوری است که در کشورهایی که همه چیز طبق قانون و مقررات و احترام به آنست جعل نام، تیتر، دیپلم و هرگونه کیفیت دروغین جرم محسوب گردیده و طبق قانون مجازات میگردد.
درآ لمان تیتر دکترای دانشگاهی جزیی از هویت شناسنامه ای شخص محسوب شده وافزودن غیر واقعی یا جعل تیتر مجازات سنگینی در بر دارد.
در سایر کشورهای اروپایی هرگونه جعل تیترقابل پیگرد و مجازات است.
در ایران طبق قانون جزا کسی حق استفاده مجعول از تیتر، مقام یا نامی را ندارد و طبق قانون کیفری مجازات میگردد.
اما بیماری خود دکتر خوانی در میان بعضی از ایرانیان تا جایی پیش رفته که حتی چند حقوقدان و وکیل آگاه به قانون ومجازات؛ بدون داشتن دکترا و به شیوه ای مغلطه آمیزدر بیانیه ها ی عمومی و رسمی؛ در کنفرانس و مجامع دکتر خوانده میشوند.
جا داشت که این مدرسین؛ دادخواهان و مجریان قانون به جای سکوت رضایتمندانه در باره تیتر توهم آمیز خود ؛ جهت احترام به حقیقت و قانون در صدد رفع اشتباه عمومی برآمده وتیتر واقعی خود را یادآوری می کردند.
برای رفع ابها م باید گفت که دکترا یک مدرک علمی و دارای اعتبار پژوهشی است که دستیابی به آن با گذر از مدارج مختلف تحقیقاتی یعنی نگارش یک رساله یا تز و ارائه یک نظریه علمی در یک موضوع پژوهشی خاص وتایید آن توسط هییت علمی دانشگاه و ثبت آن بعنوان حق مولف در بانک تحقیقاتی دانشگاه یا مرکز علمی میسر میباشد.
حال آنکه وکالت یک امتیاز حرفه ای پس از اخذ لیسانس؛ فوق لیسا نس یا دکترا می باشد و با گذراندن دوره مخصوص وکالت عملی میگردد.
قابل توجه است که در بسیاری از کشورها از جمله ایران و فرانسه برای اشتغال به حرفه وکالت نیازی به دکترا یا حتی فوق لیسانس نیست.
تیتر دکترای افتخاری فاقد ارزش علمی است و تنها جنبه سمبلیک و معنوی داشته و بعنوان پاداش اعطا می گردد.
به همین دلیل کسانی چون خانم عبادی یا آقای خاتمی که تیتر دکترای افتخاری از دانشگاه یا نهادهای خارجی دریافت نموده اند؛ در صورت استفاده از این تیتراعطایی و فاقد ارزش علمی؛ جهت رفع ابهام می بایست ” افتخاری” بودن آنرا قید نمایند.
انتظار صداقت پیشگی از دولتمردان در شرایطی ممکن است که افرادی که خود را منتقد دولت یا شرایط اجتماعی میدانند خود در همان موارد با جدیت و مسولیت به به عنوان علمی یا اجتماعی خود برخورد کنند.
درهردو حال کسانی که بی دلیل به تیتر علمی یا حرفه ای متوسل میشوند خود بیانگر آنند که کمترین اهمیت و احترامی برای دانش واقعی و کوشندگان علم نداشته و بالعکس با پوشش جعلی علم به جدیت علم و درایت نوشته های محققین و در یک کلام به حقیقت ریشخند مذبو حانه میزنند.
{{ پاریس نوامبر ۲۰۰۸}}
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن