وقتی از اکبر آقا ، مردی شصت و چند ساله ، تاجر فرش ، به گفتگو پرداختم و برایش توضیح دادم که می خواهم در باره بازار تهران تحقیق کنم و از ساختار اقتصادی ان سر در بیاورم ، اکبر آقا با قیافه ای حق به جانب مدعی شد :” این که بررسی نمی خواد . بازار دیگه وجود نداره . اصلا مرده است .”
چنین اظهار نظرهایی که از طرف بازاری ها بسیار رایج است در بدو امر باعث تعجب من شد . بارها شنیدم که می گفتند ” بازار دیگه حال و هوای سابق رو نداره ” یا ” هبستگی بین بازاری ها کم شده ” یا گفته هایی از این دست . از این اظهارات چه برداشت هایی باید کرد ؟
مصاحبه هایم در بازار تهران ، پژوهش های کتابخانه ای و منابع دست دوم ، بیانگر آن هستند که از دهه ۷۰ تاکنون ، ساختار بازار تهران ، یعنی شیوه های تعامل اعضای بازار با یکدیگر و با نهادهای دولتی ، دستخوش تغییرات مهمی شده است .
از نظر اقتصادی ، تجار بازار قدرتمندترین گروه بازرا تهران را تشکیل می دادند . آنها به صورت خانوادگی حجره هایی را می گرداندند که در امر واردات کالاهای مصرفی و واسطه ای و صادرات کالاهای کشاورزی و قالی های دست باف ، تخصص یافته بودند . در حالی که در نیمه نخست سده بیستم ، وارد کنندگان هر کدام به طور تخصصی به خرید و فروش تعداد اندکی از اجناس مبادرت می ورزیدند . در بهترین حالت ، انها با شرکت های خارجی به توافقاتی می رسیدند و به عنوان نماینده انحصاری آنها فعالیت می کردند و از این طریق برخی از کالاها به صورت انحصاری به یکی از واردکنندگان تعلق می گرفت . وقتی که اقتصاد ایران شروع به رشد کرد و دولت تعرفه هایی را برای حمایت از صنایع نوظهور تعیین کرد ، بسیاری از برجسته ترین خانواده های تجاری ایران در تهران و شهرستان ها ( مانند خانواده های خیامی ها ، لاجوردی ، خسروشاهی ، و وهاب زاده )دارایی های خود را به بخش صنعت انتقال دادند . بسیاری از تجار ، جرء نخستین خانواده هایی بودند که به شمال شهر تهران نقل مکان کردند و تا دهه ۱۳۵۰ در مناطق تجاری نونوارتر و جدیدالتاسیس شمال ، دفتر باز کرده بودند . اما اکثرا دفاترشان را درتیمچه و سرای بازار هم حفظ کردند و در تماس نزدیک با جامعه بازار به فعالیت می پرداختند .
اکثر معاملات بازار بر مبنای اعتبار و به صورت نسیه صورت می گرفت که در آن وام ها در طول زنجیره ارزش و مراودات آن گسترش می یافت . رنجیره ای از اعتبارات تشکیل می دادند که تا بیرون از آن محدوده را در بر می گرفت . بنیان نظام بازاریابی تهران را بازار پولی پیچیده ای تشکیل می داد. بازار پول در پیش از انقلاب سازوکاری را برای خلق ابعاد عمودی سلسه مراتب همیاری فراهم می کرد. نظام اعتباری بازار تهران در دو سطح عمل می کرد : ابتدا کالاها به صورت نسیه خریداری می شد ند و بعد وام دهندگان وام می دادند . در سطح اول ، بازاری ها با پرداختن بخشی از قیمت کالاها جنس را از کسانی که در بالای زنجیره ارزش قرار داشتند ، می خریدند و بقیه را نسیه دریافت می کردند . معاملات بعدی بین طرفین مبتنی بود بر خرید اعتباری و پرداخت بخشی از دیون . از این رو می بینیم که حساب های تجاری پیچیده و در هم تنیده سال های سال و حتی نسل اندر نسل از این دست به آن دست منتقل شده است .
شکل دوم قرض دادن این بود که صرافان به طور مستقیم به بازاری ها وام می دادند . صراف ها در بانک حساب پس انداز د اشتند ، و از سپرده هایشان برای گرفتن وام های کوتاه مدت استفاده می کردند و بعد این وام ها را با بهره بالاتر به بازاری ها می دادند . آنها همچنان با برخورداری از وام های بانکی مورد نیاز برخی از بازاری ها و خانواده ها ، آنها را با بهره های بیشتر از نرخ نظام بانکداری بازرگانی دوباره به متقاضیان وام میدادند.
بازاری ها اغلب روابط نزدیکی با هم در محوطه بازار داشتند . این ارتباطات محدود به بخش خودشان یا شرکای تجاری شان نمی شد . یک عامل مهم که کمک می کرد پیوند هایی را دربازار برقرار سازند ، هویت قومی و منطقه ای مشترکشان بود . حضور اعضایی از یک قومیت ، مذهب یا منطقه در بخش های مختلف بازار به تقویت و تحکیم حلقه های اتصال در پشت پیوندهای اقتصادی و در محدوده های موقعیت شغلی افراد می انجامید .سازمان ها و مکان های مذهبی ، عرصه های مهمی بودند که افراد با پیش زمینه های مشترک را به هم پیوند می داد.
انجمن ها و محافل مذهبی در عین حال مکانی بودند که بازاری ها در آنجا به ایجاد روابط خارج از گستره های تجاری و طبقاتی خود می پرداختند . جلسات و هیات های هفتگی و دو هفتگی بازاری ها ، گروه های کوچک بازاریان تهران را گرد هم می آورد و در این دیدارها ، رویدادهای هفته پیش مورد بحث قرار می گرفت . متولیان این هیات ها ، بازرگانانی از یک محله معین بودند . هیات ها را مسجد محل سازمان می داد . این انجمن ها حد و مرز طبقاتی و صنفی را در نظر نمی گرفتند . این نشست ها محدود به مقلاتی از درس فقه و الهیات و یا ارائه نمودهایی از باورهای دینی افراد نمی شد . اینها در واقع مکان هایی برای نشست های منظم اعضای بازار بر اساس صنف یا پیشینه های قومی آنها بود و نیز مکانی برای ملاقات همسران و دختران آنها با یکدیگر .
پیوند های خانوادگی سازوکار حائز اهمیت دیگری بود که گروه های متنوع بازاری را به هم پیوند می داد . پیوند های تجاری از طریق پیوندهای خانوادگی تحکیم می یافت . طی سال ها ، ازدواج های د رون گروهی به ایجاد پیوندهای مستحکم خانوادگی میان بازاری ها انجامیده است . گوستاوس تایس ، مردم شناسی که در دهه ۵۰ به تحقیق در بازار تهران پرداخت ، می نویسد : ” در گدشته و حتی تا حدی امروز بازار یک واحد خویشاوندی بزرگ بود . چرا که ازدواج بین فرزندان بازاری ها به ازدواج با غیر بازاری ها ترجیح داده می شد .”
{{ب}}{{ازار تهران پس از اتقلاب}}
وقتی از بازاری ها در باره نمونه هایی از” تغییراتی ” که در بازار پدید آمده سوال کنیم ، آنها در باره نشانه های این تغییرات ساختاری صحبت می کنند و از کاهش اعتماد در میان اعضای بازار ، رواج تقلب و ورشکستگی ، و جانشینی اسناد مکتوب و قراردادهای رسمی به جای تعهدات شفاهی پیشین سخن می گویند . استدلال من این است که تزل اعتماد ، همیاری و در همان حال شیوع و شدت امکان کلاهبرداری و حقه وکلک در بازار ، بازتابی از افول سلسله مراتب همیارانه و تسلط سلسله مراتب قهری و سرکوب گرانه در آنجاست . به عبارت دیگر پیوندهای موجود در بازار دیگر درازمدت و عمودی و افقی و چند وجهی نیست و اکنون بیشتر به شکل از هم گسیخته ، موقتی و نابرابر هستند .
{{تغییر در اعضای بازار}}
آشفتگی های ناشی از انقلاب به ناپایداری در ترکیب جامعه بازار انجامید . در خلال انقلاب و بلافاصله پس از آن ، شعارها و نشانه های ضد سرمایه داری بسیاری ظاهر شدند که در کل ، بخش خصوصی و بخصوص حجره های وسیع بازار را تهدید می کردند و آنها را هراسان می ساخت . روزنامه ها ، بیانیه ها و گفتارهای سیاسی مملو بود از توصیف عناصر فاسد و سرمایه دار و نام بردن از آنها به عنوان “غارتگران بیت المال ” ، ” مفسدان فی الرض ” ، ” تروریست های اقتصادی ” ، ” محتکرین ” ، ” کلاه برداران ” و عناوینی از این دست . اوضاع و احوال برای سرمایه در بهترین حالت نامطمئن و در بدترین حالت خصوت آمیز بود . وارد کنندگان برجسته ، به ویژه آنهایی که در بخش صنعت فعال بودند ، به خارج از کشور مهاجرت کردند . از میان آنهایی که باقی ماندند ، شماری با اتهام همکاری با رژیم پهلوی روبروشدند و یا این که در زمره متهمان حامیان احزاب سیاسی غیر قانونی قرار گرفتند . آنهایی که نمی توانستند انقلابی بودن خود را ثابت کنند ، اموال خود را از دست می دادند ، جریمه ، زندانی و یا اعدام می شدند . ( گفته شده در این دوران بیش از هزار بازاری بزرگ و معتبر اعدام شدند ) همه این اعمال به فرسایش و تضعیف موقعیت بسیاری از بازاری های مسن تر و صاحب نام انجانید .
گروهی نور چشمی فعالیت های تجاری خود را زیر چتر حمایت شرکت های دولتی به پیش بردند . بخش به نسبه کوچکی از بازاری ها که بسیاری از آنها حق المل کار ، عمده فروشان جز و میدانی ها بودند ، در بالندگی سازمان های اسلامی و طرفدار ایت الله خمینی که فعالیت های خود را در دهه ۴۰ شمسی آغاز کرده بودند ، نقش موثری داشتند . از میان این ها جمعیت موتلفه مهمتر از همه بود .اینان از طریق هیات های خود پیوندهای پایدار اجتماعی و خویشاوندی با نظریه پردازان روحانی انقلاب اسلامی ایجاد کردند . در خلال مبازرات انقلابی علیه سلطنت ، بازاری های اسلام گرا به تامین مالی و سازماندهی بسیاری از تطاهرات و اقدامات سیاسی پرداختند . آنها از همان آغاز ، وفاداری خود به ایت الله خمینی و انقلاب اسلامی را از طریق انحلال تشکیلات صنفی خود و پیوستن به حزب جمهوری اسلامی نشان دادند. پاداش این وفاداری ، برخورداری از مناصب بالا در کابینه و بنیادهای تازه تاسیس و اتاق بازرگانی بود . این افرا به بخشی از نخبگان جدید حاکم بر مقدرات کشور بدل شدند و از موهبت دسترسی مستقیم به مجوز های انحصاری واردات ، معافیت مالیاتی ، ارز ارزان قیمت و کنترل بر هیات های تدارکاتی و تاسیسات صنعتی برخوردارشدند.
{{پیوندهای اجتماعی متنوع بدون همبستگی}}
اگر تا پیش از انقلاب ، روابط اجتماعی با گسترش و چند وجهی کردن اقتصادی به تحکیم آنها می انجامید ، از آن زمان تاکنون روابط اجتماعی چند پاره شده و از حیات اقتصادی بازار منفصل گشته است . اکنون به جای روابط بین شخصی که ناهمگنی را به همگنی بدل می کردند ، روابط بین شخصی باعث تفرقه و اختلاف هستند .
سازمان های مذهبی بازاریان ، تجارب تا حدی متناقض را پشت سر گداشته اند . انجمن های اسلامی مستقر در همه صنوف بازار ریشه در سال های اول انقلاب دارند . اینها نقش مهمی در سازماندهی اجتماعات ضد پهلوی ، توزیع پول و خوراک میان کارگران اعتصابی و پخش اعلامیه های سیاسی ، روزنامه ها و سخنرانی های ضبط شده بر روی نوار ، داشتند . پس از انقلاب همه آنها به سرعت زیر نفوذ حامیان پرشور جمهوری اسلامی درآمدند. آنها دیدارهایی را میان روحانیون طراز اول و بازاری ها ترتیب می دادند . بیانیه هایی بر ضد گروه های غیر اسلامی و گروه های اسلامی جدا از حکومت صادر می کردند . در خلال سال های جنگ ، آنها با اعطای مواد غذایی ، پوشاک و خودرو به جبهه وجنگ زده ها یاری رساندند .
یکی از رهبران انجمن اسلامی، می گفت :”از زمان پایان جنگ فعالیت ها محدود شده ، خیلی از بازاری ها دیگر در جلسات ما شرکت نمی کنند و یا به صندوق های خییریه ما هم کمک نمی کنند .” وقتی از او دلیلش را می پرسم ، صدایش را پائین می آورد :” بازاری ها هم دارای اختلاف خاص خود هستند و دیگر مثل سابق نیست که بتوان آن هیجان و وحدت را حفط کرد .”
نظام اعتبار بازار تهران که ستون فقرات سلسله مراتب همیاران را تشکیل می داد پس از انقلاب دگرگونی بنیادین پیدا کرد . در حال حاضر مبادلات اعتباری تقریبا منحصرا با استفاده از چک صورت می گیرد . بازاری ها و همچنین کارشناسان قضایی مدعی اند به این دلیل به جای سفته به چک رو آورده اند که حفاظت قانونی بیشتری به دست آورند . نتیجه این بحث ها این است که روابط تجاری بازار تهران بر خلاف زنجیره های ارزش پایدار و با ثبات دوران پیش از انقلاب ، بسیار ناپایدار ، نامعین و پاره پاره هستند . تجارت سوداگرانه ، مخاطره آمیز ، فعالیت مبتنی بر قاچاق ، بر ارتباطات کوتاه مدت و غیر شفاف با کارگزاران دولتی و با برخی صادرکنندگان مناطق ساحلی و دلالی استوار است .
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن